نکات کلیدی این مطلب:
- روانشناسان مدتهاست در حال بحث کردن هستند که آیا ADHD یا بیش فعالی یک نقص است یا یک سبک شناختی متمایز است.
- بررسی اخیر شواهد نشان می دهد که ویژگی های ADHD ممکن است به انسان های اولیه کمک کرده باشد.
- این شواهد باید ما را ترغیب کند تا به این فکر کنیم که چگونه میتوانیم سیستمهای آموزشی خود را تغییر دهیم تا از این سبک شناختی بهره ببریم و مانع آن نشویم.
کلینیک روانشناسی آوان – اختلال نقص توجه یا بیش فعالی (ADHD) اغلب توسط روانپزشکان به عنوان یک اختلال رشد عصبی توصیف می شود که با بی توجهی، بی نظمی و تکانشگری مشخص می شود.
در مقابل، برخی از روانشناسان، روانپزشکان و جامعه شناسان ADHD را نه به عنوان یک نقص یا اختلال، بلکه به عنوان یک سبک شناختی متمایز با نقاط قوت و مزایای خاص خود می دانند.
بررسی اخیر شواهد توسط آنی سوانپول (Annie Swanepoe) روانپزشک کودک و نوجوان، مورد دوم را نشان می دهد. او استدلال میکند که ویژگیهای ADHD احتمالاً در محیطهای اولیه انسانی تکامل یافتهاند که به کاوش، جستجو و حرکت می پرداختند، مانند جوامع کوچ نشین و مهاجر.
اگر این بررسی درست باشد، پیامدهای فوقالعادهای نه تنها برای آموزش، بلکه برای نحوه صحبت و تفکر ما در مورد ADHD و سایر «اختلالات عصبی رشدی» دارد. به جای اینکه ADHD را به عنوان یک کسری که باید برطرف شود در نظر بگیریم، باید آن را مزیت و هدیه ای برای پرورش بدانیم.
شواهدی بر تکامل ADHD
کمی بیش از یک دهه پیش، دن آیزنبرگ (Dan Eisenberg) انسان شناس، شواهدی را برای تز تکاملی جمع آوری کرد. او یک جمعیت عمدتاً عشایری در شمال کنیا به نام آریال (Ariaal) را مورد مطالعه قرار داد. به طور سنتی، آریال ها عشایری دامدار هستند، اما اقلیتی از آنها در شهرها ساکن شده اند و بیشتر به کشاورزی و اقتصاد بازار متکی هستند.
چیزی که آیزنبرگ دریافت این بود که در جامعه کم تحرک، کسانی که دارای ویژگی های ADHD بودند نسبت به همتایان غیر ADHD خود تغذیه و سلامت کمتری داشتند.
با این حال، به طور باورنکردنی، در میان آریال های عشایری، آنهایی که دارای صفات ADHD هستند نسبت به همتایان غیر ADHD تغذیه بهتر و سالم تری دارند. او حدس زد که سبک توجه سیال آنها، آنها را نسبت به تهدیدات احتمالی برای گله، علائم بیماری، سوءتغذیه یا منابع غذایی هوشیارتر می کند.
ویژگیهای ADHD، مانند جستجو، کاوش و هوشیاری، ممکن است یک مزیت تکاملی برای اجداد ما باشد که مجبور بودند از جایی به مکان دیگر در جستجوی منابع جدید و در عین حال توجه به تهدیدات حرکت کنند.
ADHD و مهاجرت اولیه انسان
دومین خط شواهد برای این تصویر تکاملی از مطالعه مهاجرت های اولیه انسان به دست می آید. این تحقیق توسط (Chuansheng Chen) در سال 1999 رهبری شد و در سال 2011 تأیید شد.
دیدگاه مرسوم در مورد تکامل انسان این است که انسان مدرن حدود 200000 سال پیش در آفریقا تکامل یافته است. حدود 50000 سال پیش، بسیاری از آنها شروع به مهاجرت به خارج از آفریقا برای سکونت در سایر نقاط جهان کردند.
چن بر اساس روش های ژنتیکی دریافت که ویژگی های ADHD در مهاجران اولیه بیش از حد نشان داده شده است. افرادی که دارای ویژگیهای ADHD هستند، احتمالاً پیشرو این حرکت برای توزیع جمعیت در کره زمین بودند. مشخص نیست که آیا این به این دلیل است که افرادی با این ویژگیها احتمال بیشتری برای شروع مهاجرت دارند یا اینکه بهتر میتوانند با مکانهای جدید سازگار شوند.
به طور خاص، چن توزیع یک نوع ژن خاص را مطالعه کرد که به طور مداوم با صفات ADHD در ارتباط است. او دریافت که این نوع ژن، که زیرشاخهای از گیرندههای دوپامین مغز را کد میکند، در جمعیتهای معاصر با سابقه مهاجرت طولانیتر شایعتر است.
شواهد اضافی برای ویژگی تکامل یافته ADHD از یک مطالعه در سال 2002 بدست آمده است که نشان می دهد این نوع ژن خاص در 50000 سال گذشته تحت فشار “انتخاب مثبت” بوده است. این یعنی انتخاب طبیعی برای افزایش فراوانی ژن مرتبط با adhd وجود داشته است، هر چند مشخص نیست که آیا این انتخاب در حال حاضر اتفاق میافتد یا خیر.
عدم تطابق تکاملی یا شناخت تکمیلی؟
شرح تکاملی ADHD از چیزی پشتیبانی می کند که بسیاری از روانشناسان مدت ها به آن مشکوک بودند: کودکان مبتلا به ADHD زمانی که فرصت های بیشتری برای حرکت و کاوش به آنها داده می شود نسبت به زمانی که مجبور می شوند چندین ساعت در روز بی حرکت بنشینند، عملکرد بهتری دارند.
بر اساس این نوع تحقیقات، سوانپول (Swanepoel) از مفهوم عدم تطابق تکاملی برای توصیف ADHD استفاده کرد. عدم تطابق زمانی اتفاق میافتد که یک ویژگی در یک محیط به دلیل یک مزیت تکامل مییابد، اما سپس محیط به گونهای تغییر میکند که آن مزیت، مضر می شود.
شاید ویژگی های ADHD در محیط های مربوط به کوچ نشینی و مهاجرت مفید باشد اما در جامعه مدرن، با توجه به تقاضای آن مبنی بر نشستن ساعت ها در روز و نسبتا ثابت ماندن، مضر است.
ایده عدم تطابق تکاملی ممکن است برای تفکر در مورد ADHD گمراه کننده باشد. این به این دلیل است که ممکن است ما را وادار کند که ADHD را به عنوان نوعی “آثار” بجامانده از روش زندگی در گذشته بدانیم. این ممکن است باعث شود ارزش امروزی صفات ADHD را کم اهمیت جلوه دهیم یا نادیده بگیریم.
مفهومی که در اینجا مفیدتر است، مفهوم شناخت مکمل است که توسط هلن تیلور (Helen Taylor)، دانشمند سیستمهای پیچیده در دانشگاههای کمبریج و استراتکلاید ایجاد شده است. به کلونی موریانه فکر کنید. کلونی های موریانه دارای سه طبقه مختلف هستند که بدنه آنها کاملاً متفاوت طراحی شده است. این تفاوت ها به نفع گروه است.
تیلور پیشنهاد کرده است که شرایطی مانند ADHD، نارساخوانی و اوتیسم ممکن است به همین شکل عمل کنند. از دیدگاه تکامل، اینها اختلال در عملکرد یا بیماری نیستند، بلکه آنها تفاوت هایی هستند که باعث پیشرفت جوامع می شوند.
مفهوم شناخت تکمیلی یک سوال فوری را برای جامعه ما ایجاد می کند. چگونه میتوانیم سیستمهای آموزشی خود را بازسازی کنیم تا اطمینان حاصل کنیم که کودکان دارای ویژگیهای ADHD میتوانند به جای رها شدن، رشد کنند؟
در پایان، من معتقدم که چنین تحقیقاتی به دنیای روانپزشکی و روانشناختی کمک میکند تا از الگویی که فقط نقص و ناکارآمدی در اختلالات روانی را میبیند خارج شود و به سمت الگویی که کارکرد و هدف را نیز میبیند، حرکت کند.
محمد امین مختاریان
مطالب مرتبط:
- افسردگی اختلال یا بیماری نیست
- تشخیص عدم بلوغ عاطفی در شخصیت های ناسازگار
- 8 نشانه اختلال شخصیت نمایشی