کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – سمیرا همیشه به خود می بالید که فوق العاده انعطاف پذیر است. او که در خانواده ای با پدری سرسخت و بی ثبات از نظر عاطفی بزرگ شد، به خود قول داد که هرگز مانند پدرش نخواهد شد.
او از همان دوران کودکی به راه رفتن روی پوست تخم مرغ عادت کرد، زیرا هرگز نمی دانست که عصبانیت پدرش چه زمانی شعله ور می شود. هنگامی که پدر عصبانی میشد، فوراً به دنبال آرام کردن او با تسلیم شدن در برابر خواسته هایش بود.
در طول سالها، او توانایی عجیبی در پیشبینی نیازهای پدرش و خاموش کردن آتش قبل از خارج شدن از کنترل پیدا کرده بود. برخلاف خواهر و برادرهایش که اغلب در مقابل پدرشان میایستادند، او با هر چیزی که پدرش میخواست همراهی میکرد، در حالی که ظاهراً بیتفاوت میماند.
او به عنوان حافظ صلح در خانواده مسح شد. طبیعت راحت و رضایت بخش او برای او کارساز بود. دستکم برای مدتی.
بعدها در زندگی، زمانی که سمیرا وارد روابط عاشقانه شد، با مشکل مواجه شد. او اغلب احساس ناامنی می کرد و نمی توانست نیازهای خود را برآورده کند. او به جای اینکه از طرف خودش صحبت کند، به طور غیر ارادی تسلیم خواسته های شریک زندگی اش می شود.
پس از درون نگری بسیار، او متوجه شد رنجی که دارد تا حدی به دلیل رفتاری است که قبلاً به عنوان بزرگترین دارایی خود می دانست، یعنی انعطاف پذیری شدید خودش. او اکنون فهمید که این رفتار تبدیل بزرگترین مسئولیت او شده است. او متوجه شد که این یک لباس مبدل برای رفتاری بسیار ناسالم است. رفتاری برای خوشایند مردم.
تمایل به مورد پسند بودن مردم نتیجه معکوس دارد.
همه ما می دانیم که سرسخت بودن، مانند پدر سمیرا، الگویی برای روابط پر رونق نیست. در مقابل، انعطاف پذیری برای ما و روابطمان خوب است. با این حال، مهم است که به تفاوت بین انعطاف پذیر بودن و بدون مرز بودن توجه کنیم.
برای حفظ آرامش در روابطمان، ممکن است به خاطر دیگران کوتاه بیاییم، در حالی که نیازهای خود را نادیده بگیریم. علاوه بر این، ما حتی ممکن است ارزش های خود را در نظر نگیریم و شاید حتی آنها را نقض کنیم. وقتی این رفتار در طول زمان تکرار شود، میتواند به یک عادت ناسالم تبدیل شود و برای رفاه ما مضر باشد.
به عنوان مثال، ما ممکن است به طور مستقیم خواسته های خود را قربانی کنیم تا شریک زندگی خود را راضی کنیم. با وجود نیت خوب ما، «فداکاری» می تواند تأثیرات منفی بر رفاه و همچنین روابط ما داشته باشد.
در حالی که برخی از ما ممکن است به طور فعال از ترجیحات شخصی خود صرف نظر کنیم تا شریک زندگی خود را راضی نگه داریم، برخی دیگر از ما ممکن است این کار را منفعلانه تر و با تسلیم شدن در برابر خواسته هایی که نمی خواهیم، انجام دهیم.
به عبارت دیگر، ما “موافقت می کنیم”. ما “به طور ضمنی یا منفعلانه می پذیریم، پیروی می کنیم یا تسلیم می شویم”. اساساً، فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد این رفتار را این چنین تعریف می کند که “ما خواسته ها را با اکراه اما بدون اعتراض می پذیریم.”
کدام یک از ما این کار را نکرده است؟ خواستهای را پذیرفتهایم که نمیخواستیم بپذیریم. شاید برای راضی کرده کسی بوده یا شاید برای جلوگیری از صدمه زدن به احساسات شخص مقابل بوده؟
در نگاه اول، به نظر نمی رسد مهم باشد. و وقتی در موارد کوچک انجام شود ممکن است بی ضرر باشد.
«تسلیم شدن» ممکن است آسیبرسانتر از «انصراف دادن» باشد.
با این حال، اگر این رفتار به روشی پیشفرض در همه حوزههای زندگی ما تبدیل شود، این پتانسیل را دارد که به یک عادت ناسالم و حتی خطرناک تبدیل شود. مخصوصاً وقتی صحبت از نزدیکترین روابط ما باشد.
به عنوان مثال، ممکن است احساسات واقعی خود را برای شریک زندگی خود آشکار نکنیم. درعوض، ممکن است متوجه شویم که خواستههای آنها را دنبال میکنیم و از خواستههای خود غافل میشویم تا «قایق زندگی را تکان ندهند».
در این فرآیند، ما حتی ممکن است به دلیل تلاش نادرست برای راضی کردن شریک زندگی خود یا محافظت از رابطه، عمیق ترین اعتقادات و ارزش های خود را به خطر بیاندازیم.
موافقت منظم با شریک عاشقانه خود ممکن است باعث شود که ما در نهایت با نادیده گرفتن نیازها، خواسته ها و رویاهای خود احساس خود را از دست بدهیم، که می تواند تأثیر مخربی بر رفاه ما در مسیر زندگی داشته باشد.
در مطالعهای مبتنی بر جمعیت که بر روی بیش از 2500 سالمند 62 تا 99 ساله انجام شد، محققان دریافتند افرادی که در اولین تجربه جنسی خود تمایلی به رابطه جنسی نداشتند، نسبت به افرادی که رضایت داشتند، سلامت جسمانی بدتر و افزایش سطح پریشانی روانی را در اواخر زندگی خود گزارش کردند.
متأسفانه، اولین برخورد جنسی سمیرا، برخوردی بود که او تمایلی به رابطه جنسی نداشت اما به آن رضایت داد. در حالی که در آن زمان با همسرش رابطه محبت آمیزی داشت، احساس می کرد هنوز از نظر عاطفی برای داشتن رابطه جنسی آماده نیست.
علی رغم احساساتش، او در نهایت تسلیم شد زیرا نمی خواست همسرش را ناامید کند. اگرچه او به هیچ وجه برای داشتن رابطه جنسی با همسرش احساس اجبار یا فشار نمی کرد.
با این حال، او خواسته ها و ارزش های خود را نادیده گرفت و خواسته های همسرش را بالاتر از خواسته های خود قرار داد. این عادتی بود که از کودکی به آن عادت کرده بود.
آخرین مطالعه منتشر شده در Advances in Mental Health آنچه را که سمیرا تجربه کرده است، این گونه بیان میکند: “بسیاری از کودکانی که دارای والدینی با نوعی بیماری روانی بودند، با پیشبینی نیازهای دیگران در مراقبت متخصص میشوند و در عین حال نیازهای خود را پنهان میکنند.”
همچنین محققان توضیح می دهند که چگونه این فرآیند ناخودآگاه است و به آرامی آشکار می شود: “کودک نه تنها یاد می گیرد که چگونه نیازهای خود را کنار بگذارد، بلکه در نهایت توانایی تشخیص نیازهای خود را از دست می دهد.” این رفتار ناسالم یک مکانیسم مقابله ای آموخته شده است.
توقف چرخه
برای جلوگیری از تأثیر منفی این رفتار بر زندگی خود و نسل های آینده، مهم است که چرخه را مختل کنید، که البته ممکن است مدتی طول بکشد. اگر در خانواده ای مبتلا به بیماری روانی بزرگ شده اید و در حال مقابله هستید، همیشه توصیه می شود که به دنبال کمک حرفه ای از متخصصین سلامت روان باشید.
اگر میخواهید انعطاف پذیری خود را کنترل کنید و تسلیم دیگران نشوید، سعی کنید عادات سالم زیر را تمرین کنید:
- از قبل مرزها را تعیین کنید. خطوط واضحی از موارد غیرقابل مذاکره تعیین کنید. اینها اغلب با ارزش های ما همسو هستند. انتظارات خود از رابطه و آنچه را که می خواهید و نمیخواهید به اشتراک بگذارید. (پیشنهاد میشود مطلب چگونه مرز بندی سالمی ایجاد کنیم را مطالعه کنید.)
- بین پذیرا بودن در مقابل منفعل بودن تمایز قائل شوید. درخواست های دیگران را پذیرا باشید اما برروی قبول یا رد کردن درخواست آنها تامل کنید و بدون اراده و هیچ تفکری تسلیم خواسته های دیگران نشوید. ارزش های خود را درک کنید و مطمئن شوید که آنها به رسمیت شناخته شده و مورد احترام هستند.
- قاطع باشید، نه موافق. وقتی مرزهای ما رعایت نمی شود (چه نادیده گرفته شده یا عمداً نقض شود) در مورد آن صحبت کنید و تسلیم نشوید. آرام و مستقیم به طرف مقابل بگویید که تحمل نخواهد شد.
در مجموع، انعطاف پذیری بیش از حد و خوشایند مردم ممکن است در لحظه به نظر کارساز باشد. اما پایدار نیست معمولاً نتیجه معکوس میدهد و در درازمدت آسیب بیشتری به شما و رابطهتان وارد میکند.
یک رویکرد بهتر این است که مرزها را تعیین کنید، ارزشهای خود را درک کنید و مطمئن باشید که همیشه به رسمیت شناخته شده و مورد احترام قرار میگیرند.
مطالب مشابه:
- آیا در صداقت زیاده روی می کنید؟
- رهایی از جلب خشنودی و رضایت دیگران
- از لبخند تا مرگ؛ خطرات پنهان “خوب بودن”
- آیا نیازهای عاطفی خود را نادیده میگیرید؟
- تصمیم به رها کردن
- دیگران در مورد من چه فکری می کنند؟
- چگونه مرز بندی سالمی ایجاد کنیم