نکات کلیدی این مطلب:
- برخی از احساسات مغز را تسخیر میکنند، منطق را تحت الشعاع قرار میدهند و منجر به رفتارهای تکانشی میشوند.
- این احساسات تمرکز ما را محدود میکنند و توجه را از اهداف مهمتر منحرف میکنند.
- شناسایی احساسات و مکث کردن قبل از هر اقدامی به شما کمک میکند تا تمرکز خود را تغییر دهید و کنترل را دوباره به دست بگیرید.
کلینیک روانشناسی و مشاوره آوان – احساسات، اعمال ما را هدایت میکنند. بر اساس وضعیت فعلیمان، محیط اطراف و معنایی که به هر دو میدهیم، احساسات به ما کمک میکنند تا تصمیم بگیریم که آیا کاری را که انجام میدهیم شروع کنیم، ادامه دهیم، تغییر دهیم یا متوقف کنیم. به این ترتیب، احساسات مانند قطبنمای درونی عمل میکنند، ما را به سمت آنچه مهم است هدایت میکنند یا وقتی چیزی درست نیست به ما هشدار میدهند.
در طول روز، ما طیف گستردهای از احساسات را تجربه میکنیم. اکثر آنها بدون اختلال خاصی از ما عبور میکنند. اما سه احساس خاص این قدرت را دارند که مغز ما را کاملاً تسخیر کنند تا بر تأمل غلبه کنند، استدلال را دور بزنند و ما را به سمت اعمال آنی و اغلب پشیمانکننده سوق دهند.
وقتی این احساسات بر ما غلبه میکنند، خونسردی عاطفی خود را از دست میدهیم. ما به صورت خودکار عمل میکنیم. بخش تفکر مغز از کار میافتد و بخش احساسی کنترل را به دست میگیرد. هر چه این احساسات بیشتر کنترل نشوند، بیشتر تشدید میشوند و ما را از آنچه در حال حاضر به آن اهمیت میدهیم، بیشتر دور میکنند.
مهم است تأکید کنیم که اینها احساسات بدی نیستند. هیچ احساسی به خودی خود بد نیست. احساسات پیامرسان هستند، نه دشمن. آنها وجود دارند تا به ما اطلاعات بدهند و اهداف خاصی را دنبال کنند. آنها به ما کمک میکنند تا زنده بمانیم، ارتباط برقرار کنیم و از تجربیات خود معنا بسازیم.
اما این سه احساس مخرب، چند ویژگی مشترک دارند:
- تمرکز ما را به شیء یا رویدادی که آنها را برانگیخته است محدود میکنند.
- فشار درونی شدیدی ایجاد میکنند که نیاز به رهایی دارد.
- ما را از اولویتهای مهمتر دور میکنند، بدون اینکه خودمان متوجه باشیم.
احتمالاً میتوانید دو مورد اول را حدس بزنید، ترس و خشم. آنها رسا، سریع و آشنا هستند. اما مورد سومی هم وجود دارد که کمتر در مورد آن صحبت میشود و آن شهوت است. شهوت فریاد نمیزند، اغوا میکند و زمزمه میکند. همچنین میتواند ذهن را برباید. قبل از اینکه به آن بپردازیم، بیایید نگاه دقیقتری به چگونگی تسلط ترس و خشم بر مغز بیندازیم. (پیشنهاد میشود مطلب شرم، احساس تابویی که باید با آن دوست شویم را مطالعه کنید.)

ترس
وقتی با چیزی یا رویدادی حتی کمی ترسناک روبرو میشویم، مغز ما آن را به عنوان تهدید ثبت میکند و به محض اینکه یک تهدید شناسایی شود (چه یک سگ غران باشد یا یک نگاه ناامیدکننده) پاسخ جنگ یا گریز ما فعال میشود.
در آن لحظه، تمام فعالیتهای غیرضروری مغز متوقف میشود. تمرکز ما روی تهدید و نحوهی واکنش به آن متمرکز میشود. آیا باید از آن اجتناب کنیم؟ با آن مقابله کنیم؟ خشکمان بزند و امیدوار باشیم که خودش از بین برود؟
لازم نیست این تهدید به هیچ وجه خطرناک باشد و حتی لازم نیست واقعی باشد. ما طوری برنامهریزی شدهایم که به تهدیدهای خیالی تقریباً به همان شدت تهدیدهای واقعی واکنش نشان دهیم. مثال رایج، هراس در طول یک سخنرانی عمومی است. قلبتان تند میزند، ذهنتان خالی میشود و هر سلول بدنتان میخواهد از کار بیفتد. این ترسی است که مغزتان را تسخیر کرده است.
وقتی ترس بر ما غلبه میکند، توجه محدود میشود، سیستمهای بدن برای دفاع آماده میشوند، تفکر بلندمدت متوقف میشود و ما روی بقا تمرکز میکنیم نه استراتژی. این واکنش ارزش تکاملی واضحی دارد اما در زندگی مدرن، اغلب نتیجهی معکوس میدهد. به دلیل ترس، از مکالمات ضروری اجتناب میکنیم، فرصتها را از دست میدهیم یا زمانی که بیشتر از همه نیاز به صادق بودن داریم، سکوت میکنیم. (پیشنهاد میشود مطلب آنچه باید درباره ترس بدانید را مطالعه کنید.)
خشم
در حالی که ترس زمانی که تهدید را درک میکنیم به سراغمان میآید، خشم زمانی آغاز میشود که توهین را درک میکنیم. توهین در اینجا فراتر از اظهارات توهینآمیز است که شامل احساس ظلم، سوءتفاهم، بیاحترامی، طرد شدن یا حتی حمله مستقیم میشود. وقتی خشم بر ما غلبه میکند، توجه ما بر توهین و فرد مسئول متمرکز میشود. غریزه ما این است که از خود دفاع کنیم، اغلب با حمله کردن.
صدایمان را بالا میبریم. حالت چهرهمان تغییر میکند تا ترسناکتر به نظر برسد. از زبان تند و تیز استفاده میکنیم و روی نقصها، بیکفایتیها و اشتباهات فرد خطاکار تمرکز میکنیم. چیزی که به آن دسترسی نداریم، تفکر منطقی و تأملی است.
وقتی خشم غلبه میکند، مثل این است که در موجی گرفتار شده باشید. با شدت به این سو و آن سو پرتاب میشوید تا اینکه بالاخره ما را به ساحل پرتاب کند، البته امیدوارم آسیبی ندیده باشیم.
جالب اینجاست که وقتی خودمان را مقصر میدانیم، به طور مشابه واکنش نشان میدهیم. خشمی که به درون معطوف میشود میتواند به همان اندازه تنبیهکننده باشد. نه رحمی و نه برخورد خاصی، همان غرایز حمله و تنبیه به سمت خودمان هدایت میشوند.
به آخرین بحث و جدل خشمگینانه با فردی که برایتان مهم است فکر کنید. چطور پیش رفت؟ آیا به او گفتید که چقدر فوقالعاده است؟ چقدر از او قدردانی میکنید؟ چقدر باید به خودش افتخار کند؟ احتمالاً نه. احتمالاً بیشتر از سرکه استفاده کردهاید تا عسل. (پیشنهاد میشود مطلب راهنمای واکنش موثر به خشم را مطالعه کنید.)
شهوت
شهوت احساسی است که در تمامی انسانها وجود دارد، اما احساسی است که به ندرت آشکارا در مورد آن صحبت میکنیم. حتی در جلسات درمانی، اغلب از آن طفره میرویم. با این حال، مانند ترس و خشم، شهوت میتواند مغز را به روشهای قدرتمندی برباید.
شهوت فقط مربوط به رابطه جنسی نیست. بلکه مربوط به تمرکز، پاداش و اشتیاق است. وقتی کنترل نشود، میتواند منجر به رفتارهای اجباری، حواسپرتی و قطع ارتباط شود. شهوت در حالت افراطی در وسواسهای جنسی، شیفتگی وسواسگونه، حسادت بیمارگونه و انتقاد شدید از خود نقش دارد. به طور معمول، میتواند باعث شود کسی را که به سختی میشناسیم ایدهآلسازی کنیم، علائم هشداردهنده را نادیده بگیریم یا انتخابهایی کنیم که بعداً پشیمان شویم، زیرا مغز ما به دنبال سرخوشی است.
شهوت، مانند ترس و خشم، توجه ما را جلب میکند، تمرکز ما را محدود میکند و بر قضاوت ما غلبه میکند. شهوت مانند خشم فریاد نمیزند و مانند ترس هشدار نمیدهد. نجوا میکند، طغیان میکند و اغوا میکند.
مطالعات علوم اعصاب نشان میدهد که در حالتهای برانگیختگی جنسی، فعالیت مغز در مناطقی که با انگیزه مرتبط هستند (مانند هسته اکومبنس accumbens) افزایش مییابد و در مناطقی که در تفکر انتقادی و خودکنترلی نقش دارند (مانند قشر جلوی مغز) کاهش مییابد. هورمونهایی مانند تستوسترون و استروژن افزایش مییابند. دوپامین مراکز پاداش را پر میکند. اکسی توسین باعث ایجاد پیوند و شدت عاطفی میشود. هیپوتالاموس، که محرکهای اساسی را کنترل میکند، فعال میشود. شهوت، در اصل رویدادی است که کاملاً به مغز مربوط میشود.
از دیدگاه نوروسایکولوژی، تصویر حتی جذابتر هم میشود:
- توجه به نشانههای جذابیت یا فرصت محدود میشود.
- اهداف بلندمدت به نفع رضایت کوتاهمدت به حالت تعلیق در میآیند.
- با به خطر افتادن کنترل تکانه و قضاوت، بازدارندگی کاهش مییابد.
- و جالب اینجاست که لازم نیست هدف میل واقعی باشد.
خیالپردازیها و سناریوهای خیالی برای زنده نگه داشتن شهوت کافی هستند. همانطور که تهدیدهای خیالی، ترس را شعلهور میکنند و بازپخش ذهنی، خشم را حفظ میکند. (پیشنهاد میشود مطلب آسیب پنهان ابراز احساسات را مطالعه کنید.)
چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟
وقتی هر یک از این احساسات مغز را تسخیر میکنند، هدف سرکوب یا حذف آنها نیست. احساسات دشمن نیستند، اما میتوانیم آنها را کند کنیم و مغز متفکر را دوباره به کار بگیریم.
اینجاست که کنترل هیجانات مطرح میشود. کنترل هیجانات توانایی توجه به احساساتمان، درک چگونگی تأثیر آن بر رفتار و اهدافمان و انتخاب اقداماتی است که آسیب را کاهش داده و همسویی با اهدافمان را افزایش میدهد.
یکی از ابزارهای پشتیبانی از این امر، استراتژی چهار مرحلهای زیر است. تکنیکهایی که از طریق تحقیقات بالینی برای کمک به افراد در بازیابی کنترل عاطفی توسعه داده شدهاند:
برچسب
«من الان احساس [ترس/خشم/شهوت] دارم.»
نامیدن این احساس، نواحی مغزی مرتبط با خودآگاهی را فعال میکند و شروع به درگیر کردن قشر جلوی مغز میکند.
اجازه دهید
“اشکالی ندارد که این را احساس کنیم.”
این تجربه را عادی کنید. احساسات انسانی هستند و خطرناک نیستند.
مکث
«من فعلا در این مورد اقدامی نخواهم کرد.»
بین احساس و عمل فاصله ایجاد کنید و بگذارید موج فروکش کند.
تغییر
“الان چه کار دیگری میتوانم انجام دهم؟”
توجه خود را به چیزی آرامشبخش یا از نظر شناختی جذاب معطوف کنید. ذهن خود را حرکت دهید، نه فقط بدنتان را.
ترس، خشم و شهوت هر کدام هدفی را دنبال میکنند. آنها بخشی از انسان بودن هستند. اما اگر کنترل نشوند، میتوانند ما را به جاهایی ببرند که قصد رفتن به آنها را نداشتیم. درک نحوهی عملکرد آنها ما را بیاحساس نمیکند، بلکه ما را آگاه میکند. آگاهی این است که چگونه ذهن خود را بازیابیم.
«پیشنهاد میشود از تست های شخصیت کلینیک روانشناسی آوان که به صورت رایگان در اختیار شما قرار داده شده است، برای شناخت و آگاهی بیشتر از خودتان استفاده کنید.»
مطالب مشابه:
- راهکارهای طبیعی برای کاهش استرس و آرام کردن سیستم عصبی
- آیا ترس از اشتباه شما را فلج کرده است؟
- 5 چالش اصلی که منجر به ترس از رها شدن می شود
- آیا بدون دلیل احساس اضطراب میکنید؟
- آیا تحت تأثیر احساسات خود هستید؟
- ترس از طرد شدن و راهکارهای مقابله با آن
- 3 روش برای غلبه بر طغیان هیجانی
- چرا باید بعد از شکست احساس غمگینی کنیم؟
- هشت عادت تقویت کننده احساس تنهایی
- فراتر از سرزنش و احساس گناه
- سرکوب احساسات و راهکارهایی برای جلوگیری
- 7 راهکار برای مقابله با احساس آشفتگی در زندگی
- 4 نکنه مهم برای آگاهی از احساسات کودکان
- غفلت عاطفی و احساس گناه؛ جفتی ناخوشایند
- 15 حقیقتی که باید در مورد احساس تنهایی بدانید
- کنترل هیجان و بیش فعالی (ADHD)