نکات کلیدی این مطلب:
- تجسم منفی، تمرکز را از اهداف به لذت بردن از روند فعلی تغییر میدهد.
- تصور شکست، فضایی برای اتفاقات غیرمنتظره در طول مسیر ایجاد میکند.
- رها کردن پیامدها، از فروپاشی سازگاری لذتگرایانه جلوگیری میکند.
- تجسم منفی به ساختن زندگی استوار، منعطف و مقاوم کمک میکند.
کلینیک روانشناسی و مشاوره آوان – وقتی صحبت از زندگی میشود، معمولاً خودم را نسبتاً خوشبین میبینم. من به پیشرفت اعتقاد دارم، اغلب در مورد امید صحبت میکنم و از نشاط و هدف حمایت میکنم. با این حال، به نظرم یک راه بسیار خاص وجود دارد که برای آن باید بدبینی را بپذیریم، به خصوص وقتی صحبت از هدف میشود.
در مورد تجسم منفی صحبت میکنم. فلسفهای رواقی که در لاتین به عنوان premeditatio malorum شناخته میشود و به معنای «پیشاندیشی شر» میباشد. اگرچه ممکن است چندان منطقی و خوشایند به نظر نرسد، اما در واقع ابزاری قدرتمند برای رشد و شکوفایی فردی است.

ریشههای باستانی تجسم منفی
تجسم منفی اولین بار توسط سنکا (Seneca) فیلسوف رواقی رومی در حدود ۴ سال قبل از میلاد بیان شد. سنکا در نامههای خود به لوسیلیوس (Lucilius)، مردم را تشویق کرد که در مورد فقدانها و بدبختیهای احتمالی تأمل کنند. نه به عنوان راهی برای درمانده شدن از ترس، بلکه برای کاهش ترس و پرورش ستایش.
اپیکتتوس (Epictetus) بردهای که حدود سال ۵۰ میلادی فیلسوف شد، معتقد بود که تصور سختیها به ما کمک میکند تا تابآوری خود را افزایش دهیم و از عواملی که خارج از کنترل ما هستند، جدا شویم.
مارکوس اورلیوس (Marcus Aurelius)، امپراتور روم که کتاب «تأملات» او هنوز هم به طور گسترده خوانده میشود، تجسم منفی را به عنوان بخشی از آموزش معنوی روزانه خود تمرین میکرد. او دائماً ناپایداری را به خود یادآوری میکرد تا بتواند با آرامش با شکستها روبرو شود.
این سه متفکر فقط حکمت باستانی ارائه ندادند، بلکه ابزارهای روانشناختی کاربردی ارائه دادند.
چرا بدترین حالت را تصور کنیم؟
بیایید آن را به امروز بیاوریم. چرا وقت خود را صرف تصور شکست، ناامیدی یا حتی مرگ کنیم؟ زیرا انجام این کار میتواند به شما کمک کند زندگی هدفمندتر، آرامتر و متمرکزتری داشته باشید.
احتمالاً در مورد تفاوت بین هدف بزرگ و هدف کوچک شنیدهاید. هدف بزرگ هدفمحور است که شامل رسالت شما، آرزوی بزرگ شما و قلهای است که به دنبال آن هستید. اما هدف کوچک در مورد فرآیند است. در مورد نشاطی است که از انجام کاری معنادار احساس میکنید، حتی اگر در پایان نتیجه بزرگ و درخشانی حاصل نشود.
تجسم منفی به ما کمک میکند تا از فشار منفی هدف بزرگ بیرون بیاییم و به ما یادآوری میکند که لذت اهداف کوچک را بپذیریم. در ادامه نحوه انجام آن آمده است. (پیشنهاد میشود مطلب قدرت پذیرش عدم قطعیت را مطالعه کنید.)
۱. فرآیند را بر هدف مقدم میدارد
وقتی فرض میکنید که به هدف بزرگ خود نخواهید رسید (چه نوشتن کتاب باشد، چه راهاندازی شرکت یا بالا رفتن از کوه) مجبور میشوید از خودتان سوال عمیقتری بپرسید: آیا من از فرآیند لذت میبرم؟
تجسم منفی به ما کمک میکند تا نتیجه را رها کنیم و روی تجربه تمرکز کنیم. اگر از روزمرگی انرژی بگیرید، خودِ مسیر به پاداش تبدیل میشود. این همان هدف کوچک است.
۲. این کار فضایی برای اتفاقات خوشایند باز میکند
فرض کنید رویای شما رسیدن به قله کوه است. اما هنگام بالا رفتن از کوه، دره عمیقی را کشف میکنید. هدف شما رسیدن به قله کوه بود ولی با درهای عمیق روبرو میشوید و تصمیم میگیرید همانجا توقف کنید، بمانید و از طبیعت پیرامون خود لذت ببرید.
با تصور اینکه ممکن است هرگز به قله نرسیم، به خودتان اجازه میدهید از نظر ذهنی انعطافپذیر باشید تا منابع جایگزین هدف را کشف کنید.
برخی از بهترین بخشهای زندگی زمانی اتفاق میافتند که ما از مسیر اصلی خود منحرف میشویم. تجسم منفی با جدا کردن شما از مسیر سفت و سخت و کمک به شما برای پذیرش احتمالات، این امر را ممکن میسازد. (پیشنهاد میشود مطلب جرات تسلیم شدن را مطالعه کنید.)
۳. به شما کمک میکند از دام سازگاری لذتگرایانه اجتناب کنید
میدانید که وقتی بالاخره به هدف (ترفیع، خرید خانه، رکورد ورزشی) میرسید، احساس فوقالعادهای دارید… اما در نهایت آن احساس محو میشود؟ این سازگاری لذتگرایانه است. ما انسانها طوری برنامهریزی شدهایم که حتی دستاوردهای خارقالعاده را هم عادی جلوه دهیم.
اما اگر تجسم منفی را تمرین کنید (اگر به نتیجه فکر نکنید) رسیدن یا نرسیدن به هدف اهمیت کمتری پیدا میکند. شما از دنبال کردن اوجهایی که ناگزیر محو میشوند دست میکشید و در عوض، خود را در معنای دستاوردهای خود پیدا میکنید.
وقتی از تمرکز روی نتایج دست بردارید، خودتان را از دام «من وقتی خوشحال خواهم بود که…» رها میکنید و شروع به زندگی در «من وقتی خوشحالم که…» میکنید.
نتیجهگیری
رواقیون باستان پوچگرا نبودند. آنها سعی نمیکردند شما را افسرده کنند. آنها افرادی عمیقاً عملگرا بودند که میخواستند به دیگران کمک کنند زندگی بهتر، عاقلانهتر و انعطافپذیرتری داشته باشند.
بنابراین، تصور کنید که شکست میخورید. تصور کنید که اوضاع خراب میشود. نه برای اینکه خودتان را بترسانید، بلکه برای اینکه خودتان را رها کنید. وقتی این کار را انجام میدهید:
- از چسبیدن به اهداف دوردست دست میکشید.
- روی لذت بردن از فرآیند سرمایهگذاری میکنید.
- در را به روی شگفتی و کشف باز میکنید.
- خودتان را از سقوط سازگاری لذتگرایانه محافظت میکنید.
به طور خلاصه، یک زندگی هدفمندتر و پایدارتر میسازید.
تناقض اینجاست که هرچه از نظر ذهنی بیشتر برای اتفاقات بد آماده شویم، بیشتر آماده میشویم تا آنچه را که درست پیش روی ماست بپذیریم.
مطالب مشابه:
- دستورالعمل رواقی برای توسعه فضایل
- شکوفایی، رقص جاودانهٔ نور در باغ وجود
- ما در انگیزه خود چه نقشی داریم؟
- چگونه با خودمان صلح کنیم؟
- تسلط، استقلال و اختیار
- چگونه پافشاری بر باورها زندگی ما را شکل می دهد
- راهبرد تسلیم نشدن
- ایجاد تابآوری ذهنی
- 7 ویژگی افرادی که تابآوری بالایی دارند
- چارچوب RESTART برای تابآوری ذهنی
- پارادوکس قطعیت و عدم قطعیت
- زنده نمانید، شکوفا شوید
- 7 راهکار برای مقابله با احساس آشفتگی در زندگی
- هنر رها کردن
- چگونه ذهنیت ریسک پذیر بسازیم
- چگونه انتظارات خود را مدیریت کنیم؟
- شجاعت برای تحول
- نقش انعطاف پذیری در عدم امنیت شغلی
- کاوش معنا و ارزش در زمان آشفتگی