نکات کلیدی این مطلب:
- رهایی از رنجش و درد می تواند به دنبال تصمیم به رها شدن باشد.
- رها کردن وقایع دردناک میتواند باعث رهایی از گرفتار شدن در گذشته و آینده شود.
- ممکن است یادآوری این نکته مفید باشد که افراد اغلب زمانی که به چالش کشیده می شوند بیشترین رشد را دارند.
کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – احتمالاً می خواهید آزادی فردی داشته باشید و رها کنید تا خود را آزاد کنید، اما نمی دانید چگونه این روند را شروع کنید. شما نمی دانید چگونه اجازه دهید زندگی در این لحظه آنطور که هست باشد، آینده ای را که هنوز اتفاق نیفتاده است رها کنید و با گذشته ای که آنطور که شما می خواستید پیش نرفت صلح کنید. ما آرامش میخواهیم و میدانیم که رها کردن راهی برای رسیدن به آرامش است، با این حال ایدهها، رویاها، نارضایتیها و دردهایی را که ما را از آرامشی که میخواهیم باز میدارد، محکم در دست داریم. چرا ما چنین میکنیم؟ چرا نمی توانیم رها کنیم و ادامه دهیم؟
اول و مهمتر از همه، رها کردن فرآیندی است که زمان می برد. به عنوان مثال، رها کردن برای اینکه بتوانید کسی را ببخشید به معنای تلاش آگاهانه برای رهایی از اتفاق آزاردهنده و دیگر الگوهایی مانند فکر منفی، عصبانیت، رنجش یا دردی است که برای شما ایجاد شده است. با درگیر شدن در این فرآیند، شما یک انتخاب فعال می کنید تا دیگر از پیشامدی که هرگز روی آن کنترلی نداشتید رنج نبرید. این رهایی از قربانی شدن گذشته و آینده است، زیرا وقتی رویدادهای دردناک را رها می کنید، دیگر زمان حال شما را تعریف یا کنترل نمی کنند. (پیشنهاد میشود مقاله قدرت صبر برای تغییر زندگی را مطالعه کنید.)
چرا رها کردن خیلی سخت است؟
اگر رها کردن یا حتی بخشیدن کسی که به شما صدمه زده است برایتان سخت است، آدم بدی نیستید. شما انسان هستید و ما به عنوان انسان، از قبل برنامه ریزی شده ایم تا از خطر یا هر کسی که ثابت کرده است غیرقابل اعتماد است، اجتناب کنیم. ما طوری برنامه ریزی شده ایم که تجربیات منفی را به خاطر بسپاریم تا بتوانیم از آنها جلوگیری کنیم. بنابراین، بخشیدن کسی که به ما آسیب رسانده یا رها کردن یک تجربه بد، برخلاف غریزه ما است. بیشتر اوقات، عاقلانه است که به غرایز خود گوش دهید. اما اگر آنها شما را در جایی به دام میاندازند که به شما اجازه نمیدهد از رنج خود فرار کنید، وقت آن است که تصمیم بگیرید رها کنید.
آژان چاه (Ajahn Chah) در کتاب “غذای قلب” به ما میگوید: وقتی تصمیم میگیریم مسیر رها کردن را دنبال نکنیم، مانند این است که تصمیم بگیریم سنگ سنگینی را با خود حمل کنیم و خودمان را سنگین کنیم. ما نمی دانیم با سنگ چه کنیم، بنابراین آن را به اطراف حمل می کنیم. حتی اگر دیگران فایده دور انداختن سنگ را توضیح دهند، باز هم از رها کردن آن می ترسیم. ما آنقدر آن را حمل کردهایم که بخشی از وجود ما شده است و همچنان آن را حمل میکنیم تا آنقدر ضعیف و خسته شویم که چارهای جز رها کردنش نداریم. تنها در این صورت است که می توانیم در نهایت احساس آرامش کنیم و بفهمیم که این بار چقدر از نظر جسمی و روحی سنگین بوده است. رها کردن احساسات و دردهای منفی باعث آرامش و رهایی از آشفتگی عاطفی حل نشده می شود.
هنگام تصمیم به رها کردن، کار روی توسعه خودآگاهی ضروری است. وقتی ما خودآگاهی را توسعه میدهیم، بیشتر به خودمان، اینکه چه کسی هستیم و واکنش خود به چالشهای زندگی و افرادی که در زندگیمان هستند، توجه میکنیم. خودآگاهی موهبتی است از هوشیاری، اراده و خردمندی. با وجود خودآگاهی ما میتوانیم با سهولت بیشتری بر روی احساس خود تامل کنیم و سپس تصمیمی آگاهانه در مورد نحوه پاسخ دادن بگیریم. وقتی خودآگاه نیستیم، در زندگی شناور می شویم و به موقعیت ها به روش های غیر مفید واکنش نشان می دهیم. ما به طور پیش فرض با زندگی به پایان می رسیم، نه زندگی که خودمان انتخاب می کنیم. ما احساس می کنیم در شرایط خود گیر کرده ایم و از ایجاد تغییرات ناتوان می شویم و این پدیدار شدن احساس آزادی فردی را دشوار می کند. ما اغلب همه تقصیرها را به گردن دیگران می اندازیم و به سختی می توانیم آنچه را که به ما صدمه زده است رها کنیم و مسئولیت زندگی خود را بپذیریم. (پیشنهاد میشود مقاله چهار نکته برای رسیدن به خودآگاهی و تبدیل شدن به بهترین خود را مطالعه کنید.)
باورهای غلط رها کردن
این تصور غلط وجود دارد که رها کردن به این معنی است که هر اتفاقی که افتاده، انجام شده و از زندگی ما حذف شده است. رها کردن به این معنی نیست که در برابر اتفاقی که افتاده است خنثی باشید یا به کسی که به شما آسیب رسانده اجازه دهید از قلاب شما خارج شود و از مسئولیت عمل خود شانه خالی کند. ما از آنچه اتفاق افتاده آگاه هستیم و ما عمیقاً حقایق و تأثیرات آنچه را که رخ داده است درک می کنیم. ما برای پیشگیری از اتفاق تلاش نمیکنیم، بلکه ما اتفاقات را تصدیق می کنیم و نحوه واکنش، نگرش و تصمیم گیری خود را بهبود میبخشیم.
این کمک می کند که به یاد داشته باشیم زمانی که به چالش کشیده می شویم بیشترین رشد را میتوانیم داشته باشیم. موانع زندگی به ما نشان میدهند که چه کسی هستیم و چقدر میتوانیم روی پای خود بایستیم. وقتی چالشهای خود را بهعنوان فرصتهایی برای رشد در نظر میگیریم، میتوانیم به محدودیتهای استرسزا یا اتفاقات ناخوشایند چارچوب دهیم. بسیاری از افرادی که به روش های طاقت فرسا آسیب دیده اند، از طریق آن رویدادها می آموزند که چگونه میتوانند انعطاف پذیر باشند. آنها در جبران و کمک به کسانی که تجربه های مشابهی را تجربه کرده اند، معنا پیدا می کنند. وقتی در مشکلات خود معنا، هدف و رشد پیدا میکنیم، میتوانیم شرایط را دوباره چارچوببندی کنیم و روایت تأثیر آن بر خودمان را تازه کنیم و به خود این امکان را دهیم که رها کنیم و به جلو برویم. (پیشنهاد میشود مقاله معنای عمیق تر آگاهی را مطالعه کنید.)
ما کنترلی بر آنچه برایمان اتفاق میافتد نداریم، اگرچه نحوه برخورد با آن رویدادها را کنترل میکنیم. وقتی تصمیم می گیریم رها کنیم، روی تغییر آنچه می توانیم کنترل کنیم، یعنی دیدگاهمان تمرکز می کنیم. وقتی روی تغییر آنچه نمی توانیم تمرکز می کنیم، احساس ناامیدی و ناتوانی می کنیم. با تغییر این تمرکز، قدرت را دوباره به دست می آوریم و خود را از یک زندان عاطفی رها می کنیم.
مطالب مشابه:
- 3 دلیل بیش از حد فکر کردن
- 5 مانعی که شما را از رسیدن به رویاهایتان باز می دارد.
- 5 گام ساده برای مقابله با تفکر انتقادی
- تله رفتارهای اجتنابی و ایمن
- آیا دچار فقدان لذت از زندگی هستید؟
- چگونه با خودمان صحبت کنیم؟
- ترفند کثیف مغز مضطرب