نکات کلیدی این مطلب:
- بین تجربیات نامطلوب دوران کودکی و مشکلات سلامتی ارتباط وجود دارد.
- اینکه چگونه یاد بگیریم افکار و احساسات دشوار را مدیریت کنیم هزینه دارد.
- ما میتوانیم عادتهای خود را فراموش کنیم و سلامت عاطفی خود را به دست آوریم.
کلینیک روانشناسی و مشاوره آوان – ما غالباً مهارتهای زیادی برای خاموش کردن آنچه فکر میکنیم و احساس میکنیم داریم. استراتژیهای مقابله خودکار ما در کوتاهمدت ناراحتی ما را کاهش میدهد، اما در بلندمدت میتواند برای ما هزینه داشته باشد. شناخت راهبردهای مقابله ای پنهان می تواند به ما کمک کند صدای خود را دوباره پیدا کنیم و از پریشانی عاطفی و جسمی رهایی پیدا کنیم.
زنی را تصور کنید که سال ها از سردرد و مشکلات گوارشی رنج می برد و در نهایت تشویق می شود با یک روانشناس ملاقات کند تا راهبردهای مقابله ای را بیاموزد. جالب اینجاست که هیچ اشاره ای به ترومای دوران کودکی (PTSD)، افسردگی یا اضطراب در پرونده پزشکی او وجود ندارد. این به این دلیل نیست که هیچ سابقه ای از این مشکلات وجود ندارد، علت آن این است که او هرگز به روانشناس مراجعه نکرده بود تا در مورد تاریخچه او سؤال شود ویا سلامت عاطفی خود را با وجود شواهد قوی مبنی بر اینکه رویدادهای نامطلوب دوران کودکی بر سلامت جسمانی تأثیر می گذارد، مرتبط تلقی نکرده بود. (پیشنهاد میشود مطلب 12 سوال در خصوص ترومای دوران کودکی را مطالعه کنید.)
کنار آمدن و کمک به چنین افرادی تلخ است. در مدت کوتاهی، میتوان ابزارهایی را در اختیار افراد قرار داد تا به افکار و احساسات ناراحتکننده خود رسیدگی کنند و بهبودهای قابل توجهی را در سلامت جسمانی خود تجربه کنند.
در نقطهای از جلسه درمان، فرد مراجعه کننده به ناچار میپرسد: «چرا اینقدر رنج کشیدم؟ آیا قبلاً کسی نمی توانست به من کمک کند؟»
حذف عادات قدیمی
یادگیری استراتژی های جدید اغلب با عادات غیر ارادی ما تداخل دارد. ما همیشه از مهارت هایی که برای زنده در امان ماندن از ناامیدی، آسیب، طرد، از دست دادن، تهدید، سوء استفاده و خیانت استفاده می کنیم آگاه نیستیم. هر کودک 6 ساله ای که در خانهای ناپایدار زندگی می کند، یاد می گیرد که چگونه از خواب بیدار شود، لباس بپوشد، تمیز کند، لبخندی بر لبان خود بنشاند و به مدرسه برود و مانند هر کودک 6 ساله شاد دیگری به نظر برسد. اگر از آنها بپرسید که چگونه این کار را انجام می دهند، آنها هیچ ایده ای ندارند.
مهارتهایی که برای دور کردن افکار و احساسات استفاده میکنیم، ناخودآگاه هستند و بر اساس آگاهی عمل میکنند. وظیفه ما به عنوان بزرگسال این است که متوجه شویم وقتی افکار و احساسات ناراحت کننده ظاهر می شوند چه اتفاقی می افتد تا بتوانیم از واکنش به تجربیات به پذیرش تغییر کنیم، حتی اگر ناراحت کننده باشد. (پیشنهاد میشود مطلب افکار منفی ما از کجا می آیند؟ را مطالعه کنید.)
در زیر پنج مهارتی است که در اوایل زندگی یاد می گیریم و به ما کمک می کند کمتر احساس ناراحتی کنیم.
- احساس نکن. سرکوب احساسات دفاع اصلی در برابر پریشانی است. سرکوب را بهعنوان تجربهای درنظر بگیرید که با تمام افکار، خاطرات، عواطف و اصرارهای مرتبط، در یک جعبه سیاه قرار میگیرد و سپس درب جعبه قفل میشود و خارج از ذهن قرار میگیرد. اشکال این روش این است که بدن ما در نهایت به ما خیانت می کند. ممکن است فرد دچار معده درد، حالت بدون احساس، سردرد، اضطراب یا خواب آشفته شود.
- اعتماد نکن. به جای اینکه ایمنی را به عنوان داشتن افراد خوب در زندگی خود بدانیم که بتوانیم برای راحتی، محافظت و حمایت به آنها تکیه کنیم، ایمنی را به عنوان محافظت از خود در برابر آسیب، پنهان کردن افکار و احساسات خود و کناره گیری از روابط نزدیک ببینیم. ما افکار و خواسته های واقعی خود را پنهان می کنیم تا این اطلاعات نتوانند علیه ما استفاده شوند.
- حرف نزن. اتفاقاتی که امنیت، تعلق و ثبات را در خانواده بر هم می زند هرگز مورد بحث قرار نمی گیرند. یک گردهمایی بزرگ خانوادگی را تصور کنید. یک بار دیگر، یکی از اعضای اصلی خانواده مست، نفرت انگیز و نامناسب است. هیچ کس به مشکل رسیدگی نمی کند یا در طول رویداد مداخله نمی کند و هیچ کس این رویداد را پس از وقوع آن پردازش نمی کند.
- فکر نکن. رویدادهای ناراحت کننده نه تنها در هنگام وقوع مورد بحث قرار نمی گیرند، بلکه افراد یاد می گیرند که پس از آن به آنها فکر نکنند. جملاتی مانند، “شما باید یاد بگیرید که ببخشید و فراموش کنید”، با ذهنیت سرکوب کردن افکار و خاطرات مطابقت دارد.
- نباش. ما مغز بسیار تنظیم شده ای برای تشخیص قوانین تعلق اجتماعی داریم. ما می خواهیم شامل شویم و می ترسیم کنار گذاشته شویم. در خانواده های ناسالم، قوانین پنهانی در برابر علنی بودن، صادق بودن و واقعی بودن وجود دارد. این پیام به عنوان دستوری ظاهر می شود که ممکن است شبیه به این باشد: خیلی با استعداد نباشید، نیازمند نباشید، خیلی خوب نباشید، بزرگ نشوید، ریسک نکنید، ایستادگی نکنید، ترک نکن، نزدیک نباش یا چیزی را که میخواهی نپرس. (پیشنهاد میشود مطلب شکستن چرخه روابط ناکارآمد و سمی را مطالعه کنید.)
حرکت به سوی گشودگی
یکی از جنبه های کلیدی سلامت عاطفی، ارتباط بین جنبه های مختلف عملکرد مغز، از جمله ورودی حسی، احساسات فیزیکی، عواطف، حافظه و فرآیندهای شناختی است. وقتی یاد می گیریم احساس نکنیم، اعتماد نکنیم، صحبت نکنیم، فکر نکنیم و نباشیم، روند یکپارچگی طبیعی مغزمان را مختل کرده و از نظر عاطفی نامتعادل می شویم.
یادگیری استفاده از قدرت ذهن برای تمرکز بر آنچه در درون و اطراف ما اتفاق می افتد، برای بازیابی تعادل عاطفی بسیار مهم است. ما اغلب در حالت خلبان خودکار هستیم و متوجه تعامل خاطرات، احساسات، احساسات فیزیکی و افکارمان نمی شویم. تمرکز توجه بر هر جنبه ای از تجربه، این عادت را از بین می برد.
توجه را با این سه ویژگی تمرین کنید تا از واکنش پذیر بودن به پذیرا تغییر کنید:
- کنجکاوی. ما میتوانیم خاطرات، افکار، ادراکات، عواطف و احساسات جسمانی خود را با کنجکاوی ببینیم، تقریباً به گونهای که انگار برای اولین بار آنها را میبینیم یا به آثار جالبی در موزه نگاه میکنیم. (پیشنهاد میشود مطلب خود اندیشی، سفری به اعماق افکار و باورها را مطالعه کنید.)
- گشودگی. با نگرش پذیرش و تمایل به هر چیزی که متوجه می شوید، با کانون توجه نزدیک شوید. به جای اینکه آرزو کنید رویدادها متفاوت باشند، مایل باشید آنچه را که تجربه می کنید را داشته باشید. (پیشنهاد میشود مطلب قدرت پذیرش عدم قطعیت را مطالعه کنید.)
- شفقت و مهربانی. با ایجاد نگرش مهربانی و شفقت، میتوانیم به خاطرات، افکار و احساسات دشوارمان نزدیک شویم، همانطور که به درد دل کسی که دوستش داریم گوش میدهیم.
محمد امین مختاریان
مطالب مشابه:
- چرا رها کردن منتقد درونی سخت است؟
- 3 نشانه ترومای پردازش نشده
- درک خودکنترلی و قدرت پذیرش احساسات
- 5 پیشنهاد برای مقابله با منفی گرایی
- آیا نیازهای عاطفی خود را نادیده میگیرید؟
- غفلت عاطفی و احساس گناه؛ جفتی ناخوشایند.
- قدرت شگفت انگیز ابهام
- چگونه به متفکری مثبت اندیش تبدیل شویم
- از لبخند تا مرگ؛ خطرات پنهان “خوب بودن”
- ایکاش والدینم احساسات را به من یاد می دادند
- 5 ویژگی شخصیتی مرتبط با دوران کودکی دردناک
- حقایقی درباره نفرت از خود
- 12 روش برای توجه به احساسات و بهبود زندگی
- اثرات طولانی مدت داشتن والدینی با اختلال روانی
- رمزگشایی ریشه ها و هدف منتقد درونی