نکات کلیدی این مطلب:
- شکست تمایل دارد به نفس ما آسیب برساند و باورها و انتظارات ما را زیر پا بگذارد. بنابراین، اغلب انکار، رد یا نادیده گرفته می شود.
- ناتوانی در درس گرفتن از شکست، شانس موفقیت در آینده را کاهش می دهد.
- درس گرفتن از شکست به خودی خود اتفاق نمی افتد. بلکه مهارتی است که باید یاد گرفت و تمرین کرد.
کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – اغلب می شنوید که شکست فرصتی برای یادگیری فراهم می کند. در واقع، به طور شهودی جذاب است که فرض کنیم افراد از تجربیات شکست خود به عنوان ابزاری برای دستیابی به موفقیت استفاده می کنند. درک اینکه چرا شکست خوردم ممکن است به من کمک کند از اشتباهات مشابه در مسیر زندگی اجتناب کنم و در نتیجه شانس موفقیت من در آینده را افزایش دهد. با این حال، وقتی صحبت از روانشناسی انسان می شود، اغلب چیزها آنطور که به نظر می رسد نیستند. رفتار انسان اغلب شهود ساده را به چالش می کشد و درس گرفتن از شکست چنین است.
در مقاله اخیر (2022)، محققان لورن اسکریس-وینکلر (Lauren Eskreis-Winkler) از دانشگاه نورث وسترن و آیلت فیش باخ (Ayelet Fishbach) از دانشگاه شیکاگو استدلال میکنند که اکثر مردم در برابر یادگیری از شکستهای خود بسیار مقاوم هستند و وقتی این کار را انجام میدهند، اغلب اشتباه یاد میگیرند. نویسندگان استدلال می کنند که مشکل ما در یادگیری سازنده از شکست دو دلیل اصلی دارد.
اولی احساسی است. ما روی احساس خوبی نسبت به خود سرمایه گذاری کرده ایم. شکست با آن هدف ناسازگار است و بنابراین اغلب نادیده گرفته می شود. نویسندگان خاطرنشان میکنند: «تفکر شکست سخت است، زیرا شکست تجربهای تهدیدکننده است. در واقع، هنگامی که یک شکست احساس ارزشمندی افراد را تهدید می کند، آنها می توانند به گونه ای واکنش نشان دهند که نه تنها یادگیری، بلکه سلامت روانی و جسمی آنها را در تلاش برای حفظ احساس خود تضعیف می کند. بنابراین، اگرچه افراد ممکن است بخواهند از شکست یاد بگیرند، اما آنها اغلب یک هدف رقابتی دارند که برنده می شود: احساس خوبی نسبت به خود. تمایل به دیدن خود به عنوان یک فرد خوب و شایسته یک نیروی انگیزشی قوی است و وقتی این هدف پیروز می شود، افراد از شکست جدا می شوند.
دلیل دوم شناختی است. ما تمایل داریم به دنبال اطلاعاتی باشیم که با باورها و انتظارات ما مطابقت داشته باشد و از شنیدن اطلاعاتی که با انتظارات و باورهای ما در تضاد است بیزاریم (این به عنوان سوگیری تایید شناخته می شود که یکی از ویژگی های اصلی معماری شناختی ما می باشد). اکثر مردم بر این باورند که پروژه ای را بر عهده بگیرند که در آن موفق شوند و در غیر این صورت چرا باید آن را به عهده بگیرند؟ شکست این باور گرامی را نقض میکند و بنابراین احتمالا نادیده گرفته میشود. “هیچکس شکست را هدف نمی گیرد و مردم تقریباً هرگز انتظار شکست ندارند. این امر یادگیری از شکست را از نظر شناختی دشوار می کند زیرا افراد تمایل دارند اطلاعات متناقض یا غیرمنتظره را نادیده بگیرند. علاوه بر این، ما اغلب شکست را به این معنا می دانیم که ظرفیت یا کنترل نداریم. این نوع نتیجه گیری منجر به کاهش انگیزه، تعهد و در نتیجه کاهش شانس موفقیت در آینده می شود.
علاوه بر این، یادگیری از شکست اغلب یک عمل شناختی است که سختتر از یادگیری از موفقیت است. بنابراین بر سیستم شناختی ما که برای حفظ انرژی تکامل یافته است مالیات می زند. یادگیری از طریق حذف نیاز به تلاش ذهنی بیشتری دارد و از آنجایی که مردم در زمینه شناختی خسیس هستند، برای یادگیری از شکست بیشتر از یادگیری در موفقیت تلاش میکنند.
نویسندگان خاطرنشان می کنند که بی میلی ما برای درس گرفتن از شکست، بهای سنگینی را از نظر از دست دادن اطلاعات و فرصت ها متحمل می شود. این به این دلیل است که اطلاعات شکست، اگر به درستی پردازش و به کار گرفته شود، میتواند راهنمایی مهمی برای تلاشهای ما در جهت موفقیت باشد. برای یکی، اطلاعات شکست از نظر کیفی با اطلاعات موفقیت متفاوت است. به تعبیر لئو تولستوی (Leo Tolstoy)، همه موفقیت ها شبیه هم هستند، اما هر شکست منحصر به فرد است. در یک مسابقه تیر اندازی همه تیراندازان موفق به هدف می زنند. اما یکی از تیراندازان شکست خورده ممکن است تیرش به سمت چپ هدف برخورد کرده باشد، در حالی که دیگری ممکن است تیرش به بالای هدف برخورد کرده باشد. در اینجا نکته ای منحصر به فرد برای یادگیری هر یک وجود دارد که ممکن است برندگان مسابقه از آن بی بهره بمانند. علاوه بر این، شکست به ویژه در زمانی که نادر باشد، آموزنده است. وقتی هدف ما به حداقل رساندن اشتباهات است، یک اشتباه می تواند بسیار آموزنده باشد. پزشکی که یک عمل جراحی مشابه را 99 بار از 100 بار با موفقیت انجام می دهد، ممکن است از یک عمل جراحی ناموفق بیشتر از 99 جراحی موفق اطلاعات و تجربه کسب کند.
در نهایت، شکست انتظارات را نقض می کند و به این ترتیب، پتانسیل تسهیل بینش جدید را دارد. “وقتی طرحواره ها نقض می شوند، مردم شگفت زده می شوند و تجربیات شگفت انگیز (اگر به آنها توجه شود) به بسط شناختی سریع منجر می شود.” اطلاعات مربوط به شکست غیرمنتظره، به دلیل اینکه بسیار مفصل تر و جزئی تر است، باید در پیش بینی موفقیت مفیدتر باشد و در واقع، شواهد حاصل از تحقیقات نویسندگان نشان می دهد که اینطور است. آنها نتیجه میگیرند: «افراد باید هنگام تصمیمگیری اینکه کدام کارمند را استخدام کنند، کدام کتاب را بخوانند و در کدام دانشگاه شرکت کنند، به ارتباطات منفی (در مقابل مثبت) توجه کنند. یعنی اطلاعات مربوط به شکست و اطلاعات موفقیت را مورد توجه قرار دهند.»
بنابراین، برای ما ارزشمند است که به شکست گرایش داشته باشیم و به درستی از آن درس بگیریم. اما چگونه با توجه به موانع عاطفی و شناختی ذاتی این کار را انجام دهیم؟ نویسندگان چندین استراتژی پیشنهاد می کنند. اگر خود را از شکست حذف کنیم، ممکن است بر موانع نفس عاطفی غلبه شود. این کار را میتوان با یادگیری از شکستهای دیگران (که در آن از نظر احساسی درگیر نیستیم) یا با تمرین تکنیک خودگویی انجام داد. از طرف دیگر، ممکن است برای تقویت نفس خود تلاش کنیم، بنابراین میتوانیم در برابر تأثیرات احساسی پذیرش و تمایل به شکست مقاومت کنیم. یکی از راههای انجام این کار، بهبود شایستگی و تخصص ماست. متخصصان در یادگیری از شکست بهتر عمل می کنند زیرا کمتر مورد تهدید قرار می گیرند. تمرکز بر شایستگی ما نیز راه مفیدی برای تقویت شجاعتمان است.
برای غلبه بر موانع شناختی خود، نویسندگان چندین استراتژی پیشنهاد می کنند. یکی کاهش بار شناختی است. اگر کسی با برجسته کردن ارزش اطلاعات مربوط به شکست یا ارائه اطلاعات اصلاحی به ما کمک کند، برای ما آسان تر است که شکست را در نظر بگیریم. قالب بندی مجدد مشکل نیز ممکن است به از بین بردن بیزاری ما از درس گرفتن از شکست کمک کند. اگر هدف تجربه به جای موفقیت، یادگیری است، پس شکست فرصتی برای یادگیری است و از این رو با هدف همسو است. “یک تجربه شکست خورده زمانی موفقیت آمیز است که هدف، یادگیری باشد.”
استراتژی دیگر شامل حذف وظایف همزمانی است که ممکن است تمرکز ما را بیش از حد تحت فشار قرار دهد. وقتی چند کار دیگر را همزمان بر عهده نداریم، توجه به شکست آسانتر است. صرف زمان و تمرین بیشتر برای یادگیری از شکست نیز در غلبه بر موانع مفید است. زمانی که برای یادگیری وقت داشته باشید و در آن آموزش ببینید، احتمال بیشتری وجود دارد که یاد بگیرید. این در مورد شکست نیز صادق است، همانطور که برای اکثر موارد دیگر صادق است.
در مجموع، یادگیری از شکست مهم است، اما به خودی خود اتفاق نمی افتد. بلکه مهارتی است که نیاز به یادگیری و تمرین دارد که نیازمند تلاش است. با این حال، آموزش خود برای غلبه بر موانع عاطفی و شناختی که ما را از انعکاس صادقانه در مورد شکستهایمان باز میدارد، مسلماً شانس موفقیت ما را بهبود میبخشد.
محمد امین مختاریان
مطالب مرتبط:
چگونه می توان فلسفه شکست ناپذیر “من می توانم و من می خواهم” را پذیرفت؟
چگونه « انتقاد از خود » را شکست دهیم
5 پیشنهاد برای مقابله با منفی گرایی