نکات کلیدی این مطلب:
- احساسات ناخواسته اغلب منبع شرم و ناراحتی هستند.
- دردناک ترین تجربیات عاطفی ما نشان می دهد که ما در زندگی برای چه چیزهایی ارزش بیشتری قائلیم.
- درک احساسات از دریچه ارزش هایمان به کاهش شرم ما کمک می کند.
- تغییر رابطه با احساسات، به ما کمک می کند به جای ترس با شفقت به احساسات خود پاسخ دهیم.
کلینیک روانشناسی و مشاوره آوان – احساسات ناخواسته همیشه منبع شرمساری عمیقی بودهاند. نه تنها تمایل طبیعی ما به فرار از آنهاست، بلکه جامعه نیز این ننگ را تقویت می کند. ما پیامهای مستقیمی دریافت کردهایم که نشاندهنده ضعف و آسیبپذیری است، مانند: «اجازه ندهید دیگران گریه شما را ببینند وگرنه از شما سوء استفاده خواهند کرد». در بیشتر موارد، هنجارهای اجتماعی دیکته می کنند که کدام احساسات قابل قبول هستند، اغلب تحت تأثیر جنسیت (پسرها نباید گریه کنند و دخترها نباید عصبانی شوند)، ما را به این باور می رساند که برخی از احساسات برای ما شرم آور یا خارج از محدودیت هستند.
برخی از پیامهای مربوط به احساسات ظریفتر و در عین حال مضر هستند. وقتی بزرگ شدم، به من گفتند که میتوانم احساساتم را کنترل کنم. به من گفته شده بود که «هیچکس نمیتواند باعث شود که احساس بدی در تو ایجاد شود، مگر اینکه خودت بخواهی.” اما متوجه شدم که چنین کنترلی ندارم و احساسات من فقط قویتر می شوند.
مارپیچ شرم
ما اغلب خودمان را به شدت قضاوت می کنیم که چرا نمی توانیم احساسات ناخواسته را از بین ببریم و لایه هایی از شرم را به ناراحتی خود اضافه می کنیم. در نتیجه، ما از احساس بد حس بدی پیدا میکنیم و مارپیچی رو به پایین از خودانتقادی ایجاد میکنیم. به عنوان مثال ممکن است به خود بگوییم: «چرا نمیتوانم بر این موضوع غلبه کنم؟ چرا نمی توانم قویتر باشم؟ چه بلایی سرم اومده؟» (پیشنهاد میشود مطلب چگونه با خودمان صلح کنیم؟ را مطالعه کنید.)
رابطه تازه با احساسات
یادگیری تفسیر احساسات از دریچه ارزشهایمان میتواند به ما در درک و توجیه احساساتمان کمک کند، قضاوت منفی نسبت به خود را کاهش دهد و شفقت به خود را تقویت کند. احساسات ما انعکاسی از ارزشهای ما هستند و داشتن ارزشهای قوی شرم آور نیست.
برای مثال، اگر به خاطر از دست دادن یک دوست پریشان هستیم، به جای اینکه خودمان را به خاطر «ناراحتی» سرزنش کنیم، ممکن است بگوییم: «البته این اتفاقی ناراحت کننده است، اما دوستی یکی از ارزش های اصلی من است.» این یک واقعیت است، بدون قضاوت سخت. این واقعیت که شما برای دوستی ارزش قائل هستید فقط به این معنی است که شما کسی هستید که قرار است دوست خوبی باشید و به ایجاد دوستی در زندگی خود ادامه دهید. همچنین به این معنی است که شما احتمالاً فردی هستید که در صورت بروز اختلاف در روابط دوستانه بسیار ناراحت میشوید. (پیشنهاد میشود مطلب ایکاش والدینم احساسات را به من یاد می دادند را مطالعه کنید.)
درد بر ارزش های ما تاکید می کند
در جایی که درد عاطفی را احساس می کنیم، عمیق ترین ارزش های خود را کشف خواهیم کرد. اغلب عمق احساسات ما بازتابی از عمق ارزش های ماست. به عنوان مثال، درد سقط جنین با عمق میل به داشتن کودک مطابقت دارد و بر ارزش هایی مانند عشق و خانواده تاکید می کند. این درک مطمئناً درد را از بین نمی برد، بلکه آن را در متن قرار می دهد. کاملا منطقی است و بنابراین کمتر احتمال دارد که آن احساسات را نادیده بگیریم.
نمونه هایی از مراجعین
در ادامه، سه نمونه از مراجعینی وجود دارد که وقتی شروع به مشاهده احساسات خود از دریچه ارزشهایشان کردند، روابطشان با احساسات ناخواسته تغییر کرد:
یکی از مراجعین در تمام عمرش با اضطراب دست و پنجه نرم می کرد. ترس از بیماری او را به انزوا کشاند و این باعث ایجاد ناراحتی و اضطراب بیشتر شد. زیرا او اشتیاق شدیدی برای زندگی داشت، اما خود را در حاشیه یافت. پس از بحث در مورد هدف احساسات، او متوجه شد که اضطراب منعکس کننده عشق عمیق و قدردانی او از زندگی است، زندگی ای که نمیخواست به دلیل بیماری از دست بدهد، زندگی ای که می خواست به خوبی زندگی کند. او پاسخ داد: “اضطراب من بهترین بخشهای وجودم را به نمایش می گذارد، همه بخشهایی که به آنها افتخار می کنم.” شرم از بین رفت و اضطراب او یادآوری شد برای اینکه زندگی را به طور کامل زندگی کند.
مراجعه کننده دیگری برای کنترل احساسات به کلینیک آوان آمد. آسیب مغزی تروماتیک او منجر به واکنش های عاطفی مهار نشدنی شده بود، به این معنی که احساسات او در سطح بود و به راحتی توسط همه مشاهده میشد. صدایش میلرزید و وقتی احساساتی بود اشک می ریخت. او با خشم دست و پنجه نرم میکرد و خشم او به سرعت تشدید میشد و تأثیر منفی بر روابط عاطفی او میگذاشت. احساساتش تبدیل به پاشنه آشیلش شده بود. هنگامی که فهمید احساساتش ارزشهای مهمی را منعکس می کند (در مورد این مراجعه کننده در درجه اول احترام و عدالت) توانست آنها را از منظری تازه ببیند. چند هفته بعد او داشت حادثه ای را تعریف می کرد که در آن احساساتی شد و من پرسیدم که این چه احساسی در او ایجاد می کند، زیرا بسیار ناراحت کننده بود. او پاسخ داد: «چندان آزار دهنده نیست، زیرا میدانم که من فقط یک فرد بسیار تکامل یافته هستم و بنابراین احساسات شدیدتری دارم.» احساسات او به قدرت و شاید منبع غرور تبدیل شد و ارزش های او را به نمایش گذاشت. در حالی که کنترل احساسات هنوز سخت است، درک هدف احساس ترس او را از احساساتش کاهش داده و در نتیجه احساساتش را قابل کنترل تر کرده است.
در نهایت، یکی دیگر از مراجعین با افسردگی دائمی دست و پنجه نرم می کرد. در طول زندگیاش همیشه به او برچسب «حساس» میزدند و عواطف او بهطور معمول توسط اعضای خانواده نادیده گرفته میشد. به طور طبیعی، او احساس شرم میکرد و سعی میکرد از احساسات دوری کند یا حواس خود را پرت کند و احساس بیتفاوتی و بیجهتتری در خود ایجاد کند. در بررسی رابطه بین احساسات و ارزشهایش، او احساسات ناخواستهاش را بیشتر میپذیرفت، زیرا به او امکان دسترسی به ارزشهای زیربنایی و احساسات مثبت همراه آن را میداد. حساس بودن دیگر یک توهین کثیف نبود، بلکه بازتابی از ارزش های او بود، مانند: شفقت، عشق و میل به ارتباط. درد هنوز وجود داشت اما منطقی بود و او را به سمت روابط رضایت بخش تر هدایت می کرد. (پیشنهاد میشود مطلب چرا شفقت یا دلسوزی به خود دشوار است؟ را مطالعه کنید.)
برای هر یک از این افراد، احساسات ناخواسته آنها ناپدید نشد، اما ترس و شرم مرتبط با آن احساسات ناپدید شد. این پنجره جدیدی در زندگی آنها باز کرد و باعث تابآوری آنها در برابر احساسات ناخواسته شد. آنها دیگر میتوانستند کاملتر زندگی کنند، زیرا می دانستند که نیازی به ترس از احساسات خود ندارند.
رها کردن شرم
به یاد داشته باشید:
- اگر احساس بدی داریم، به این معنی نیست که مشکلی برای ما وجود دارد. بدن ما به ما نسبت به ارزشهای مهم هشدار میدهد.
- اگر احساس بدی داریم، به این معنی نیست که ضعیف هستیم. احساسات ما قدرت ارزش های ما را برجسته می کند.
- اگر احساس بدی داریم، نیازی به فرار یا نادیده گرفتن آن احساسات نداریم. ما میتوانیم آنها را رمزگشایی کنیم و متفکرانه پاسخ دهیم.
پذیرش احساسات
با درک احساسات ناخواسته خود، می توانیم رابطه جدیدی با آنها ایجاد کنیم. در حالی که تجربه احساسات ناخواسته هرگز احساس خوبی نخواهد داشت و در حالی که ما مطمئناً هرگز نمی خواهیم چنین احساساتی حضور داشته باشند، اما در هنگام ظاهر شدن احساسات ناخواسته، می توانیم دلیل حضور آنها را کشف کنیم. ما می توانیم آنچه برای ما مهم است را کشف کنیم و با بازتاب این احساسات، بهترین بخشهای خود را بیابیم.
مطالب مشابه:
- سرکوب احساسات و راهکارهایی برای جلوگیری
- 4 نکنه مهم برای آگاهی از احساسات کودکان
- درک خودکنترلی و قدرت پذیرش احساسات
- آیا تحت تأثیر احساسات خود هستید؟
- 12 روش برای توجه به احساسات و بهبود زندگی
- چرا من خوب نیستم؟
- فراتر از سرزنش و احساس گناه
- 7 راهکار برای مقابله با احساس آشفتگی در زندگی
- قدرت کلمات و خودگویی
- مواجهه با ترس از آینده با 7 تکنیت عملی
- روانشناسی نفرت