نکات کلیدی این مطلب:
- وقتی مرز بندی سالمی داریم، هیچ کس به قلب ما دسترسی پیدا نمی کند مگر اینکه آن را به دست بیاورد.
- مرز ما در هنگام فعال شدن از ما پنج سوال می پرسد. در پاسخ ها، حقیقت، نیاز و اقدامی که باید انجام دهیم را می یابیم.
- مرز بندی سالم مانند حصاری است که دایره ای را در اطراف شما تشکیل می دهد و کاملاً تحت کنترل شما است.
کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – مرزهای فردی سالم واقعاً باورنکردنی هستند و از طرق مختلف به شما در زندگی کمک می کنند. مرزهای سالم می توانند از آسیب رساندن دیگران به شما جلوگیری کنند و می توانند به شما کمک کنند تا فشار های بیرونی را متوقف کنید. آنها می توانند محدودیت های شما را بدون نیاز به گفتن یک کلمه به دیگران منتقل کنند و می توانند به شما کمک کنند از اشتباهات خود درس بگیرید.
وقتی مرزها ضعیف باشند.
مرجان روی لبه تخت نشسته و سرش را در دستانش گرفته و احساس ویران شدن می کند. شوهرش، فرید، از کار به خانه آمده بود و سر او فریاد زد که چرا ماشینش را رها کرده و کل مسیر را دوباره مسدود کرده است تا جایی برای پارک نداشته باشد. مرجان که احساس بدی دارد، در حال پاک کردن اشک های خود است.
آرش از کنار نگهبان همیشه عصبانی محل کار می گذرد. او طبق معمول به زمین نگاه می کند، به این امید که نگهبان با صدای بلند درخواست نکند که کارت پرسنلی او را ببیند، همانطور که تقریباً همیشه انجام می دهد. آرش با خود میگوید، چرا او همیشه در محل کارم علناً مرا تحقیر می کند؟ او این کار را با هیچ کس دیگری انجام نمی دهد. این جملات را آرش برای هفت هزارمین بار به خود میگوید.
وجود مرز های سالم واقعا شگفت انگیز است. اگر مرجان مرز سالمی داشت، ویران نمی شد و اشک نمی ریخت. او میتوانست چند ثانیه تامل کند، به فرید پاسخ دهد و سپس به روز خود ادامه دهد. اگر آرش مرز سالمی داشت، نگهبان هیچوقت بیش از سه روز اول از او کارت پرسنلی نمیخواست.
بنابراین، چرا همه ما مرزهای خوبی نداریم؟
چگونه مرزهای سالم شکل می گیرند.
بسیاری از افراد به طور طبیعی مرزهای خود شکل را میدهند. اینها افراد خوش شانسی هستند، زیرا در خانواده هایی به دنیا آمدند که درک درستی از کارکرد احساسات و مرزها داشتند. خانواده هایی که به احساسات و نیازهای یکدیگر احترام می گذارند، به آنها توجه می کنند و اهمیت می دهند. این خانواده ها در مورد تعارض بحث می کنند و احساسات خود را به یکدیگر بیان می کنند، یعنی همان تعریف مرزهای سالم.
وقتی در چنین خانواده ای بزرگ می شوید، مانند اسفنجی که آب را جذب می کند، مرزها را جذب می کنید. در حالی که مغز شما از کودکی به نوجوانی تا بزرگسالی در حال رشد است، شما به طور خودکار مرزهای سالم را ایجاد می کنید.
متأسفانه برعکس آن نیز صادق است. اگر خانواده شما از نظر عاطفی غفلت کننده بودند، به احتمال زیاد در خطر بزرگ شدن با مرزهای ضعیف قرار داشتید. اگر خانواده شما آشکارا در مورد تعاملات صحبت نکنند، احساسات خود را ابراز نکنند و از طرف خودشان صحبت نکنند، فرصتی برای جذب مرزهای خوب نخواهید داشت.
حالا وقت خبرهای خوب است. حتی اگر در خانوادهای غافل یا هر نوع خانوادهای با مرزهای نامناسب به دنیا آمدید، برای شما دیر نیست. اکنون می توانید به عنوان یک بزرگسال مرز خود را تعیین کنید. برای ایجاد تغییرات مثبت هیچ وقت دیر نیست.
5 سوال مهم.
مرز سالم مانند حصاری است که دایره ای را در اطراف شما تشکیل می دهد که کاملاً تحت کنترل شما است. می توانید در مواقعی که نیاز به محافظت دارید، حصار را محکم و محکم تر کنید و در مواقع دیگر که احساس امنیت و راحتی می کنید، می توانید آن را شل کنید.
وقتی مرز سالمی دارید، هیچ کس به راحتی به قلب شما دسترسی پیدا نمی کند مگر اینکه آن را به دست بیاورد. برای انجام این کار، هر فرد باید به شما نشان دهد که هیچ تهدید عاطفی برای شما ایجاد نمی کند. می توانید از آنها این احساس را داشته باشید که منظورشان خوب است و هرگز عمداً به شما آسیب نمی زنند. اطرافیان و سایر افراد می توانند این امتیاز را در طول زمان از طریق تعاملات مکرر با شما و افراد اطرافتان کسب کنند.
مرز شما به عنوان یک فیلتر عمل می کند. هر سیگنالی را که دیگران برای شما ارسال می کنند متوقف می کند و قبل از اینکه اجازه دهد به قلب شما برسد، محتوای مضر را بررسی می کند. این کار را با پرسیدن چند سوال از شما انجام می دهد. در پاسخ های آنها، شما حقیقت خود، نیاز خود و اقدامی را که باید انجام دهید، پیدا می کنید. لحظه ای که یک فرد تهدید کننده به شما نزدیک می شود ویا مورد اقدام یا نظر بالقوه مضر یا سمی فردی قرار میگیرید، فیلتر شما وارد عمل می شود و بلافاصله شروع به کار می کند و این سوالات را در نظر می گیرد:
- دقیقاً چه اتفاقی افتاده است و من در مورد آن چه احساسی دارم؟
- آیا من در ایجاد این مشکل نقش داشتم؟ تقصیر من کدام قسمت است؟
- چگونه ممکن است شخص مقابل در این مشکل نقش داشته باشد؟
- آیا برای محافظت از خودم باید اقدامی انجام دهم؟
- چه چیزی می توانم از این وضعیت بیاموزم تا بهتر شوم؟
نمونه هایی از مرز سالم در خانه و محل کار.
نمونه اول:
فرید از در وارد میشود و قبل از هر سلامی، فریاد میزند: «مرجان، برو ماشینتو جابجا کن! باورم نمیشه دوباره اونجا گذاشتی!”
مرجان یک هشدار دریافت می کند و مرز او بلافاصله فعال میشود. مرز مرجان خشم فرید را دفع می کند و از ضربه زدن به قلب خود جلوگیری می کند. مرجان به این پنج سوال اینگونه پاسخ می دهد:
- فرید واقعاً نمیتوانست ماشینش را هنگام رسیدن به خانه پارک کند. قبلاً این اتفاق افتاده است و بنابراین می توانم بفهمم که چرا او عصبانی بود.
- من اشتباه کردم بله اما همه مرتکب اشتباه می شوند و من سزاوار لحن تند و پرخاشگرانه فرید نبودم.
- فرید خسته است و اخیراً استرس زیادی داشته است. اما نمی توانم به او اجازه دهم استرسش را روی من خالی کند.
- من باید بیشتر مراقب باشم که ماشینم را کجا می گذارم.
- باید به فرید توضیح دهم که چرا این اتفاق می افتد و به او بگویم که بیشتر مراقب خواهم بود، اما همچنین به او بگویم که لحن تند او در این موقعیت مفید نیست.
نمونه دوم:
بعد از اینکه نگهبان دوباره کارت پرسنلی آرش را می خواهد، او متوجه می شود که مورد هدف قرار گرفته است. مرز او فعال میشود و او به پنج سوال اینگونه پاسخ می دهد:
- نگهبان سعی می کند با رفتار خود، مرا به عنوان یک فرد بی اهمیت در محل کارم نشان دهد.
- شاید من خودم را به گونه ای نشان میدهم که مرا به یک هدف آسان تبدیل می کند.
- این مرد عصبانی به نظر می رسد، بنابراین خودش مشکلاتی دارد. رفتار او بیشتر به خودش مربوط می شود تا من. او یک نوع قلدر است.
- من باید تلاش کنم تا با اطمینان خاطر خودم را تحمل کنم و حضور بیشتری در محل کارم داشته باشم.
- فردا به چشمانش نگاه می کنم و کارت پرسنلی را قبل از اینکه بخواهد ارائه می کنم. سپس در حین حرکت آگاهانه لبخند خواهم زد تا او بداند که من هدف خوبی برای او نیستم.
چگونه مرز ها را ایجاد کنید؟
حتی اگر در خانهای بزرگ شدهاید که از نظر عاطفی نادیده گرفته شدهاید، اکنون میتوانید مرزهای خود را بسازید.
چشمان خود را ببندید و مرز خود را در اطراف خود تصور کنید. تا حد امکان آن را با جزئیات تجسم کنید. از چه چیزی ساخته شده است؟ وقتی محکم است چگونه به نظر می رسد؟ وقتی شل شد؟
مراقب تهدیدات قلبی خود باشید و هنگامی که موردی پیش آمد، فوراً مرز خود را تصور کنید و به پنج سؤال آن پاسخ دهید.
در ابتدا با فعال کردن عمدی مرز خود، تمرین کنید. در نهایت نهادینه میشود و به خودی خود در مواقع نیاز فعال میشود. با ایجاد و استفاده از مرز خود، صاحب قدرت آن خواهید شد. قدرت مرز شما به قدرت شما تبدیل می شود.
محمد امین مختاریان
مطالب مشابه:
- از لبخند تا مرگ؛ خطرات پنهان “خوب بودن”
- 5 مانعی که شما را از رسیدن به رویاهایتان باز می دارد.
- چگونه با والدینی که از نظر عاطفی غافل هستند مرزبندی کنیم؟
- 2 علامتی که نشان می دهد شما با الگو های رفتار سمی زندگی میکنید.
- غفلت عاطفی و احساس گناه؛ جفتی ناخوشایند.
- 6 راه اثبات شده برای ایجاد اعتماد به نفس
- 3 راه برای غلبه بر احساس پوچی
- تله های همدلی
- حکمت خشم