آیا فرد مبتلا به «اختلال شخصیت مرزی» یا «اختلال شخصیت خودشیفته» می تواند تغییر کند؟ - کلینیک روانشناسی آوان | مرکز روانشناسی پاسداران

آیا فرد مبتلا به «اختلال شخصیت مرزی» یا «اختلال شخصیت خودشیفته» می تواند تغییر کند؟

فهرست مطالب

نکات کلیدی این مطلب:

  • به طور کلی سه شرط برای تغییر فرد با اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت خودشیفته وجود دارد.
  • کسانی که از هر یک از این اختلالات رنج می برند، دیوارهای دفاعی ساخته اند که اغلب از تغییر آنها جلوگیری می کند.
  • انواع خاصی از درمان ها وجود دارد که برای افراد مبتلا موثر بوده است.

کلینیک روانشناسی آوان – در مطلب قبلی با عنوان “چگونه اختلال شخصیت خودشیفته را در همسر خود تشخیص دهیم؟” در خصوص شناخت و تشخیص اختلال شخصیت خودشیفته صحبت شد. حال در این مطلب به درمان و چالش های روند درمان اختلال شخصیت خودشیفته در کنار اختلال شخصیت مرزی می پردازیم. باما همراه باشید.

شایع ترین علت اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت خودشیفته اساساً یکسان است، غفلت شدید در دوران کودکی، سوء استفاده و ترد شدگی در دوران کودکی از شایع ترین دلایل ابتلا به این دو اختلال می باشند. اما همه افراد با این تجربیات دچار اختلال شخصیت نمی شوند. تفاوت این است که کسانی که اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت خودشیفته را در خود توسعه می دهند، در گذشته چنان شرمساری شدیدی را تجربه کرده اند که برای محافظت از خود در برابر شرمساری بیشتر، نیاز به ساختن دیوار داشتند.

هنگامی که اکثر بازماندگان سوء استفاده و غفلت دوران کودکی به بزرگسالی می رسند و در اطراف افراد دیگر خارج از خانه قرار می گیرند، متوجه می شوند که رفتار آنها برای دیگران قابل قبول نیست. یا هر زمان که در یک رابطه صمیمی هستند رنجش زیادی را تجربه می کنند. هنگامی که این اتفاق می افتد، بسیاری به دنبال مشاوره، کتاب های خودیاری یا سمینارها می روند تا آنچه را که اکنون متوجه شده اند رفتار مضر است را تغییر دهند. اما متأسفانه کسانی که به دلیل دیوار دفاعی ساخته شده دچار اختلال شخصیت شده‌اند، معمولاً نسبت به این واقعیت که رفتارشان غیرقابل قبول یا حتی برای دیگران آسیب‌رسان است، نابینا هستند، حتی اگر به آنها توجه شود. در عوض، آنها متقاعد شده اند که هیچ مشکلی در موردشان وجود ندارد. حتی زمانی که مجبور می شوند بپذیرند که رفتارشان غیرقابل قبول است، عملاً آن را باور نمی کنند. آنها چنان دفاع های قدرتمندی ایجاد کردند که متقاعد شدند همیشه حق با آنهاست و دیگران آنها را درک نمی کنند.

حتی با وجود اینکه ممکن است آگاهانه در روابط خود سوء استفاده نکنند، افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت خودشیفته اغلب در روابط خود به شیوه های توهین آمیز رفتار می کنند و متأسفانه، آنها نمی توانند به راحتی تغییر کنند و معمولاً انگیزه ای برای این کار ندارند. حتی کسانی که مایل به ایجاد تغییرات هستند معمولاً برای انجام این کار به سالها روان درمانی تخصصی نیاز دارند.

اساساً برای اینکه فردی با اختلال شخصیت مرزی ویا اختلال شخصیت نمایشی تغییر کند، به سه چیز نیاز است:

  • فرد باید آگاه شود که مشکل جدی دارد و این مشکل بر اطرافیانش (همسر، فرزندان، دوستان یا همکارانش) تأثیر منفی می گذارد.
  • فرد باید انگیزه بالایی برای تغییر داشته باشد ویا به این دلیل که همسرش او را تهدید به ترک می کند، فرزندانش در حال بیگانه شدن با او هستند و خطر از دست دادن شغل خود را دارد، انگیزه ای برای درمان پیدا کند.
  • آنها مایل باشند در درمان مناسب شرکت کنند و برای تغییر سخت تلاش کنند.

متأسفانه، حتی زمانی که چنین فردی وارد درمان می شود، به ندرت برای مدت طولانی ادامه می دهد و به اصطلاح “تغییر” آنها معمولاً کوتاه مدت است. یکی از دلایل اصلی این است که آنها نمی توانند یا نمی خواهند خود انعکاسی داشته باشند و بنابراین در معرض خطر افشای خود واقعی حتی برای خودشان قرار نمی گیرند. از نگاه آنها، همیشه تقصیر شخص دیگری است و همیشه این شخص دیگری است که نیاز به درمان دارد.

حتی با درمان خوب و آگاهی دادن از اینکه چگونه دیوارهایی را که ساخته اند باعث شده است از صمیمیت واقعی دور بمانند و زندگی آنها بدون آن دیوارها چقدر می تواند بهتر باشد، باز هم اکثر آنها حاضر به انجام کارهای مورد نیاز برای درمان نیستند. آن دیوارها برای آنها مانند دژ مستحکمی می باشد که آنها را از آسیب پذیر شدن حفظ می کند و فروریخن آن برای آنها می تواند هزینه بسیاری داشته باشد، حتی با وجود یک درمانگر دلسوز.

آیا فرد با اختلال شخصیت مرزی می تواند تغییر کند؟

تا همین اواخر، تشخیص اختلال شخصیت مرزی با مقاومت درمانی و پیش آگاهی ضعیفی همراه بود. یکی از منابع مهم مقاومت در برابر درمان بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی این تصور است که آنها می‌گویند تغییر ممکن است منجر به خیانت به خانواده و همچنین ترک عادت‌هایی شود که احساس می‌کنند در اجتناب از احساسات برایشان مفید است. مسئله دیگر این است که افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اغلب احساس می کنند که مستحق درمان ویژه هستند و اغلب فقط به دنبال اشکال مورد تایید کسانی هستند که آنها را درمان می کنند. چنین درخواست هایی برای درمان ویژه ممکن است درمانگران را به نگرانی وادار کند که رضایت آنها می تواند انتظارات بین فردی غیر واقعی را تقویت کند، اما این خودداری ممکن است باعث بدتر شدن واکنش یا ترک درمان شود.

در حال حاضر به لطف آموزش تخصصی در مورد این نوع اختلال شخصیت، افراد مبتلا کمکی را که نیاز دارند دریافت می‌کنند و در برابر آن مقاوم نیستند. تحقیقات نشان داده است که برای دستیابی به درمان موفقیت آمیز، درمان ها باید به طور خاص برای این افراد طراحی شوند. موثرترین درمان کوتاه مدت برای اختلال شخصیت مرزی، درمان شناختی رفتاری یا رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) نام دارد. DBT تنها پس از آن ایجاد شد که محققان متوجه شدند مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی در برابر رویکرد رفتاری سنتی مقاومت می کنند. DBT شامل تکنیک های اعتبارسنجی و مفهوم پذیرش در چارچوب شناختی-رفتاری است.

آیا یک خودشیفته می تواند تغییر کند؟

متأسفانه، هنگامی که یک فرد خودشیفته احترام خود را نسبت به شما از دست بدهد، ممکن است تقریباً غیرممکن باشد که آن را دوباره به دست آورید. اگر هیچ نشانه‌ای از احترام به شما نشان نمی‌دهد (وقتی صحبت می‌کنید آه می‌کشد و چشمانش را می‌چرخاند، وقتی می‌خواهید در مقابل او بایستید به شما می‌خندد یا اینکه او شما را به چالش می‌کشد که سعی کنید بدون او زندگی کنید) پس شانس کمی وجود دارد و این رابطه همچنان یک رابطه توهین آمیز خواهد بود. بهترین شرط شما این است که روی به دست آوردن قدرت کافی برای پایان دادن به رابطه کار کنید. اگر می‌خواهید بمانید، تنها کاری که می‌توانید انجام دهید این است که با رویارویی در لحظه، پرخاشگری و بدرفتاری او را قطع کنید و روی ایجاد یک حس قوی از خود کار کنید که شریک زندگی‌تان نتواند هویت شما را از بین ببرد.

از سوی دیگر، برخی از افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته یا متمایل به خودشیفتگی وجود دارند که مایلند تشخیص دهند که چگونه رفتار آنها برای عزیزانشان مضر است. اما حتی کسانی که انگیزه زیادی برای تغییر دارند، دائماً وسوسه می‌شوند که دیگران را به خاطر همه مشکلات موجود در رابطه سرزنش کنند یا خود را از نگاه عمیق و جدی به خود دور کنند.

موثرترین درمان برای کسانی که از اختلال شخصیت خودشیفته رنج می برند، روان درمانی از نوع روان پویشی است. با توجه به این واقعیت که مشکلات اولیه آنها شامل روابط آنها با دیگران است (یعنی: عدم همدلی آنها، احساس استحقاق آنها، ناتوانی آنها در اعتماد به دیگران و عصبانیت آنها) درمان فردی می تواند به آنها بیاموزد که چگونه گشوده باشند و رابطه‌ای صادقانه عاری از فریب یا استثمار داشته باشند.

قبل از مراجعه به کلینیک روانشناسی، بپرسید و مطمئن شوید که آیا درمانگر آموزش و تجربه خاصی در کار با افرادی که تمایلات خودشیفتگی دارند داشته است یا خیر. برخی از درمانگران آماده کار با افراد خودشیفته هستند و برخی دیگر اینگونه نیستند. اشکال درمانی زیر در درمان خودشیفتگی مؤثر بوده است:

رفتار درمانی شناختی (CBT): این شکل از درمان اغلب در تغییر افکار و الگوهای رفتاری مخرب مؤثر است. هدف درمان تغییر افکار تحریف شده و ایجاد تصویر واقعی تر از خود است.

EMDR (حساسیت زدایی از طریق حرکات چشم): این مدل درمانی می تواند برای کسانی که ویژگی های خودشیفتگی دارند موفقیت آمیز باشد. افراد خودشیفته، بیش از حد بر روی تصویری بسیار ارزشمند از خود متمرکز هستند، تصویری که اغلب ایده آل می شود. از جمله داشتن ارزش گذاری بیش از حد برای خود، نگرش های ویژه، برتری، استحقاق، و مصونیت از برخی قوانین رایج. این نوع تصویر بیش از حد مثبت از خود، که اغلب تا حد زیادی بر اساس تجربه قبلی است، مستعد هدف‌گیری و حل‌وفصل از طریق مداخلات مرتبط با EMDR است. همانطور که روش‌های EMDR می‌توانند احساسات ناخوشایند و تعریف بیش از حد منفی از خود را برطرف کنند، قابلیت این را دارند تا تعریف بیش از حد از خود را نیز برطرف کنند.

در مورد تغییر شریک خود واقع بین باشید.

در حالی که من قویاً معتقدم که هر سوء استفاده‌کننده‌ای که به دنبال کمک حرفه‌ای است، این شانس را دارد که رفتار خود را متوقف کند، متأسفانه بسیاری از دریافت کمک خودداری می‌کنند و اغلب درمان را زودتر از موعد پایان می‌دهند. درمان انفرادی به فرد سوء استفاده کننده این فرصت را می دهد تا خود واقعی‌اش را در محیطی امن به دیگری نشان دهد. اما این می تواند برای کسی که سوء استفاده می کند بسیار تهدید کننده باشد زیرا برای تغییر، باید دیوار دفاعی خود را فرو بریزد و به درمانگر اجازه دهد واقعاً آنها را ببیند. این عمل آسیب پذیر می تواند برای برخی تقریبا غیرممکن باشد.

قطعاً همسران آزاردهنده‌ای وجود دارند که قرار نیست تغییر کنند، البته نه بدون کمک حرفه ای. برخی از آنها به قدری از نظر عاطفی تعطیل شده اند و آنقدر در لاک دفاعی فرو رفته اند که از اعتراف به بدرفتاری خودداری می کنند. آنها بیش از حد می ترسند که به سابقه سوء استفاده یا نادیده گرفته شدن خود نگاه کنند. آنها برای درک درد و رنجی که ایجاد کرده اند احساس همدلی ندارند و فقط می توانند روی این موضوع تمرکز کنند که چگونه شریک زندگی آنها، به آنها صدمه زده است.

اگر شریک خشونت آمیز شما با گفتار یا عمل به شما نشان داده است که به شما یا رابطه احترام نمی گذارد و وقتی به او می گویید با شما بدرفتاری می کند توجهی نمی کند و نگاهی صادقانه به خودش و شما ندارد. توصیه می کنم کتاب “پایان دادن به آزار احساسی در روابط عاطفی” که توسط برولی انگل (Beverly Engel) نوشته شده است را بخوانید. این کتاب می توانند به شما کمک کند تا قدرت و شهامت لازم را برای پایان دادن به رابطه به دست آورید.

محمد امین مختاریان

مطالب مرتبط:

5/5 - (2 امتیاز)
0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها