نکات کلیدی این مطلب:
- خشم سرکوب شده می تواند منجر به افسردگی، پارانویا و رفتار منفعلانه یا پرخاشگرانه شود.
- کسی که خشم خودش را سرکوب می کند ممکن است از این بترسد که اگر مستقیماً آن را ابراز کند طرد یا رها می شود.
- بازپس گیری قاطعانه حق می تواند آسیبی را که خشم سرکوب شده ایجاد کرده است خنثی کند.
کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – بسیاری از مردم خشم را احساسی بد می دانند، احساسی که باید آن را سرکوب کنند، پنهان کنند یا به سرعت خنثی کنند. با این حال، برخلاف این تصور رایج خشم یک احساس طبیعی است که نه خوب است و نه بد، بلکه فقط هست و کارکردی را ایفا می کند.
متأسفانه، به دلایل بیشماری از جمله تجربه خانوادگی و شرایط اجتماعی، بسیاری از مردم خشم را احساسی «بد» یا حتی غیراخلاقی می دانند و ناخودآگاه عمیقاً این احساس طبیعی را سرکوب می کنند. با این حال، آنچه سرکوب می شود به طور خودکار ناپدید نمی شود.
افرادی که خشم را درونی می کنند آن را در بدن و روان خود نگه می دارند. آنها ممکن است خشم را به سمت خود هدایت کنند و در بیشتر موقعیت ها خود را سرزنش کنند. همانطور که آنها خشم خود را به سمت خود منحرف می کنند، ممکن است از افسردگی، اضطراب و جسمی سازی (احساس درد بدنی یا بیماری جسمی) رنج ببرند.
علائم خشم سرکوب شده
در ادامه به چند مورد از تاثیرات خشم سرکوب شده می پردازیم:
افسردگی
- آیا ظاهرا بی دلیل احساس غمگینی می کنید؟
- آیا اغلب احساس ناامیدی و پوچی می کنید؟
- آیا برای رسیدن به اهدافی که تعیین کرده اید انرژی و انگیزه ندارید؟
- آیا برای مدت طولانی یک جریان غم و اندوه عمیق را تجربه کرده اید؟
روانکاوان از مدتها پیش می دانستند که وقتی خشم سرکوب می شود و درونی می شود، به افسردگی تبدیل می شود. افرادی که این گرایش را دارند، وقتی واقعاً از چیزی خاص عصبانی هستند، نسبت به همه چیز احساس غمگینی و ناراحتی می کنند.
افرادی که خشم سرکوبشدهشان به افسردگی تبدیل میشود، ممکن است مکانیسم دفاعی به نام شناسایی با متجاوز را اتخاذ کرده باشند. یعنی زمانی که در کودکی مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند، بخشی از روح و روان آنها رفتار متجاوز را درون ریزی می کرده و این باعث می شود تا آزار و اذیت ها در ذهن فرد تداوم یابد. آنها ممکن است “ندای درونی انتقادی” را در درون خود داشته باشند که دائماً آنها را تحقیر می کند. منتقد درونی آنها مدام به آنها حمله می کند، درست مانند والدین انتقادی، قلدرها یا معلمانشان.
کسی که خشم را سرکوب می کند ممکن است بترسد که اگر مستقیماً آن را ابراز کند طرد یا رها می شود. هنگامی که تنش اتفاق می افتد، ترس از اینکه خشم روابط را مختل کند، بر همه احساسات غلبه می کند. هنگامی که خشم به سمت درون هدایت می شود، می تواند تبخیر شود و به شرم و گناه سمی تبدیل شود. چه آگاهانه و چه ناخودآگاه، این شرم و گناه راه را برای افسردگی هموار می کند.
مطیع سازی
برخی از افراد از خانواده، مدرسه یا مذهب خود آموخته اند که خشم یک احساس بد یا حتی غیراخلاقی است. آنها از قدرت خشم خود می ترسند و هنگامی که خشم ظاهر می شود، آنها درگیری درونی شدیدی را احساس می کنند. آنها ممکن است فوراً تمرکز خود را بر روی نیازهای افراد دیگر یا “آنچه که موقعیت از آنها می خواهد” به جای نیازهای خود تغییر دهند. برای جلوگیری از درگیری، آنها شنونده یا صلحجو می شوند و برای حفظ صلح و هماهنگی دست به هر کاری میزنند.
این گرایش به ویژه در میان افرادی که از نظر عاطفی حساس هستند و بسیار همدل هستند رایج است. تجربیات زندگی به آنها آموخته است که “بیش از حد نمایشی”، “بیش از حد صریح” و “بیش از حد به موارد کوچک اهمیت دهند”. آنها به روش های خودآگاه یا ناخودآگاه سعی می کنند هیجان و انرژی خود را مهار کنند. در کودکی سرشان را پایین میگرفتند تا پدر و مادر افسرده خود را ناراحت نکنند ویا پدر و مادری پرخاشگر را تحریک نکنند. نقش آنها در خانواده واسطه یا نامرئی بود و هر کاری می کردند تا کسی را با نیازهای عاطفی خود آزار ندهند. آنها ترجیح می دهند دیگران را برای حفظ صلح راضی کنند و خشم خود را ابراز نمی کنند تا تنشی ایجاد نشود.
پارانویا
پارانویا (بدبینی) تأثیر کمتر شناخته شده خشم سرکوب شده است، اما می تواند ظاهر شود. هنگامی که شخصی خشم را سرکوب کرده است، گاهی اوقات می تواند آن را به بیرون برانگیزد. آنها به جای اینکه بپذیرند چیزی باعث ایجاد احساس خصومت در آنها شده است، این احساسات را به دیگران فرافکنی می کنند و دیگران را دشمن خود تلقی می کنند. آنها دنیا را مکانی عجیب و خطرناک می دانند و برایشان سخت است که به کسی اعتماد کنند. هر زمان که خودشان را حتی به صورت خفیف ابراز می کنند، ترس غیرمنطقی را تجربه می کنند که دیگران آنها را تلافی کرده و مجازات کنند.
حق خواهی
این نوع عصبانیت آرامتر است و حتی اگر ابراز شود، به عنوان «ناامیدی» یا «آزار» بیان میشود. هنگامی که خشم سرکوب شده با تمایلات کمال گرایی یا وسواسی-اجباری همراه شود، ممکن است به شیوه ای خودپسندانه ظاهر شود که در آن فرد با معیارهای بی وقفه به شدت از خود و دیگران انتقاد می کند. افرادی که به شدت کمال گرا هستند به دو دلیل عصبانیت خود را کاهش می دهند: نفرت انباشته شده از خود به دلیل عدم توانایی در برآورده کردن استانداردهای خود، یا فقدان رعایت اصول اخلاقی دیگران. زمانی که آنها زندگی خود را وقف انجام کارهای درست و با استانداردهای بالا کرده باشند، قابل درک است که وقتی دیگران این کار را نمی کنند، احساس رنجش کنند.
اغلب اوقات، افراد مبتلا به خشم خودپسندانه عصبانی به نظر نمی رسند، بلکه بیش از حد متمدن، کنترل شده و البته متشنج به نظر می رسند. از آنجایی که آنها دوست ندارند خود را یک فرد عصبانی بدانند، به ندرت ابراز ناراحتی می کنند یا اعتراف می کنند. با این حال، زمانی که احساس می کنند توجیه پذیر است، ممکن است با نوعی عصبانیت منفجر شوند که مردم را شوکه کند.
منفعل-پرخاشگرانه
خشم منفعل-پرخاشگرانه اغلب شامل رفتارهای خودداری می شود. یک فرد ممکن است چیزی را فراموش کند، مسئولیت های خود را نادیده بگیرد، به تعویق بیاندازد یا در یک کار عملکرد خوبی نداشته باشد. آنها ممکن است شریک زندگی خود را سرد جلوه دهند، اظهارنظرهای کنایه آمیز کنند، وعده های خود را فراموش کنند یا سرسختانه از انجام هر درخواستی امتناع کنند. فردی که خشم منفعل-پرخاشگرانه دارد میتواند بهطور نامحسوس دیگران را آزار دهد و باعث شود دیگران را برای رفتاری تلافی جویانه علیه خود مصمم کند.
خشم منفعل-پرخاشگرانه می تواند به طور خاموش و تدریجی به روابط آسیب برساند. کسانی که خشم منفعل-پرخاشگرانه را دریافت می کنند، بدون اینکه بدانند چرا احساس تنبیه و حمله می کنند. حتی با بهترین نیت، نمی دانند چه کاری می توانند برای بهبود رابطه با کسی که خشم منفعل-تهاجمی دارد انجام دهند.
تأثیر خشم سرکوب شده می تواند شامل موارد زیر باشد:
- علائم روان تنی و بیماری های جسمی مانند سردرد، سرفه مزمن و مشکلات گوارشی
- بی حسی عاطفی
- بی حالی
- افسردگی یا دیس تایمی
- غم و اندوه طولانی بدون دلایل روشن
- فقدان انگیزه، اهمال کاری مزمن
- اصرار به صدمه زدن به خود
- ناتوانی در دفاع از خود و در نتیجه اجازه دادن به دیگران برای سوء استفاده از آنها
- داشتن استانداردهای بی دلیل بالا و متداوم
- داشتن یک منتقد درونی خشن
- ناتوانی در آرامش یا لذت بردن از زندگی
- سردرگمی احساس خود و هویت
- مورد سوء استفاده یا استفاده دیگران به دلیل ناتوانی در تعیین مرزها
- هم وابستگی
- پارانویا و اضطراب شدید
- تمایل به قضاوت دیگران
- بیگانگی و انزوای اجتماعی
- رفتارهای خود خرابکارانه
- طغیان های ناگهانی که دیگران را شگفت زده می کند
- عدم رضایت در روابط و دوستی ها
- روابط ناپایدار و طلاق
خشم یک احساس مهم در روان انسان است و نباید آن را طرد کرد یا انکار کرد. اگر بتوانیم یاد بگیریم که متوجه آن شویم و پیامی را که خشم می خواهد به ما برساند، دریافت کنیم، می تواند مفید باشد. از طریق خشم قاطعانه، ما احساسات انسانی و طبیعی را مهار می کنیم تا مرزهای خود را بازگردانیم و برای حق مسلم خود مبارزه کنیم. عصبانیت وجود دارد و اینکه بتوانید از کسی که از حد خود تجاوز میکند عصبانی شوید، نشانه سلامت روانی است.
محمد امین مختاریان
مطالب مرتبط:
- میسوفونیا؛ چالشی نامرئی
- 12 روش برای متوقف کردن حملات پانیک
- چگونه حلقه های افکار منفی را بشناسیم و متوقف کنیم؟
من اونقدر اعصبانی هستم که دلم می خواد بمیرم از دست شوهرم و سبک زندگی مون خسته شدم هیچ چیز طبق خواسته من پیش نمیره مرگ بهتر از زندگی بدون آرامش
لطفا با روانشناس صحبت کنید حتما حل میشه
سلام من اکثر اوقات خونسردم اگه خشمگین بشم سعی می کنم با آسیب زدن به خودم جلوی فوران خشمم رو بگیرم تا به بقیه بی احترامی نشه نمی توانم به کسی اعتماد کنم حتی به خودم اگر تو جمعی حرفی بزنم بعد ممکنه چند سال توی فکر اون حرف باشم که درست بوده یا نه آدمی هم هستم اگر کسی حرفی بزنه واسه همیشه تو ذهنم میمونه