نکات کلیدی این مطلب:
- ما اغلب در تشخیص علائم و نشانه های افسردگی خود ناتوان هستیم.
- وقتی آنچه را که برایمان مهم است از دست می دهیم، آن را به عنوان اولین قدمی که می تواند منجر به افسردگی شود، نمی بینیم.
- رها کردن مبارزه با افکار و احساساتمان کلید تغییر جهت است.
کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – کلیشه ها توانایی ما در تشخیص مشکلات را از بین می برند. اکثر مردم تصویری از افسرده بودن دارند، اما این تصویر ممکن است با واقعیت مطابقت نداشته باشد. اگر معتقدید که افراد افسرده غمگین به نظر می رسند، انرژی پایینی دارند و منفی باف هستند، ممکن است علائم واقعی افسردگی را در دیگران یا خودتان تشخیص ندهید. شش نشانه وجود دارد که میتوانید برای تشخیص افسردگی از آنها استفاده کنید که میتواند جان شما یا کسی که میشناسید را نجات دهد.
اگر برای آزمایش چکاپ سالانه یا هر مساله پزشکی دیگری نزد پزشک خود رفته باشید، احتمالاً از نظر افسردگی غربالگری شده اید. نشانه هایی که به دیگران گزارش می دهیم اما در خودمان تشخیص نمی دهیم جالب است. حتی اگر در ارزیابی غربالگری به علائم افسردگی اعتراف کنیم، به این معنی نیست که معتقدیم افسرده هستیم. ما در نادیده گرفتن آنچه احساس می کنیم بسیار خوب هستیم و خود را به جلو هل می دهیم که گویی هیچ مشکلی وجود ندارد.
در موارد بیشماری، از مراجعینی که در اختلال افسردگی امتیاز بالایی کسب کرده بودند، پرسیدم که آیا خود را افسرده میدانند یا خیر؟. پاسخ معمول آنها “نه” بود. بنابراین، ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی و مراجعین به طور یکسان به روش دیگری برای تشخیص افسردگی و توضیح آنچه که باعث می شود فرد به حالت افسردگی کشیده شود، نیاز دارند.
شش نشانه گیر افتادن در چرخه افسردگی
همیشه بهتر است به فرد کمک کنیم افسردگی را به تنهایی تشخیص دهد تا اینکه او را با شواهد واقعی متقاعد کنیم. اگر نتوانیم ببینیم افسرده هستیم، اثبات قانع کننده کمکی به ما نخواهد کرد.
کلید کمک به دیگران برای تشخیص افسردگی، به اشتراک گذاشتن اطلاعات در مورد نحوه عملکرد ذهن، نحوه خارج شدن از مسیر و آنچه می توانیم انجام دهیم تا خود را در حالت انعطاف پذیرتر و سازگارتر قرار دهیم تا بتوانیم با مشکلات و واقعیتها روبرو شویم و به جلو برویم، است. من متوجه می شوم که مردم واقعاً علاقه مند به یادگیری در مورد خود هستند، اما بلافاصله در برابر هر نشانه ای از سرزنش شدن، دفاع می کنند. یک رویکرد بدون قضاوت با تمرکز بر نحوه عملکرد ذهن، اعتماد به فردی را که می خواهید به او کمک کنید، ایجاد می کند.
در ادامه این مطلب شش نشانه وجود دارد که نشان می دهد شما افسرده هستید و نمی دانید در چرخه ای گیر کرده اید که فرار از آن دشوار است.
احساس می کنید از آنچه برایتان مهم است جدا شده اید. شما ایدهها و فعالیتهایی دارید که زندگی شما را غنی و معنادار میکنند، اما به دلیل فشارهای زندگی که مدام بر سر راه شما قرار میگیرند، تلاش میکنید تا روی این بخشهای مهم تمرکز کنید. وقتی ارزش ها، هدف و جهت گیری خود را در زندگی از دست بدهید، سطحی از پریشانی را تجربه خواهید کرد که طبیعی است. متأسفانه، پریشانی ما شروع به جلب توجه ما می کند و حتی تمرکز روی ویژگی های مهم را دشوار می کند.
بین آنچه می خواهید و آنچه دارید، بین آنچه هستید و آنچه می خواهید باشید شکاف وجود دارد. داشتن این نوع شکاف اشکالی ندارد. به طور کلی به ما انگیزه می دهد که رشد کنیم و تغییر کنیم. اما این شکاف نیز می تواند ناراحت کننده باشد. ذهن غیر مفید ما می تواند به ما بگوید که گیر کرده ایم، زندگی تغییر نخواهد کرد و موانعی که با آن روبرو هستیم همه تقصیر ما هستند.
شما با افکار و احساسات واقعی و معتبر خود برخورد می کنید. وقتی مضطرب هستید، ذهن شما سعی می کند آنچه را که در حال وقوع است توضیح دهد. اغلب اوقات، به توضیح ذهن خود به گونه ای گوش می دهید که گویی درست است و هرگز نتیجه آن را زیر سوال نمی برید. برای مثال، ذهن شما ممکن است به شما بگوید که زندگی باید با شما منصفانه رفتار کند و چون اینطور نیست، باید احساس بدبختی کنید و بدبختی شما همگی تقصیر شماست. اگرچه ممکن است این توضیحی منطقی در مورد دلیل ناراحتی شما به نظر برسد، اما قطعاً مفید نیست.
شما از پریشانی خود اجتناب می کنید و آن را کنترل می کنید. هنگامی که ذهن پر سر و صدا و غیر مفید شما فعال شود، پریشانی شما تشدید می شود. ما به طور طبیعی می خواهیم از این نوع ناراحتی جلوگیری کنیم. هر فردی روش منحصر به فرد خود را برای اجتناب و کنترل پریشانی دارد، اما روشهای معمول شامل موارد زیر است:
- مشاجره با ذهن غیر مفید خود و تلاش برای متقاعد کردن خود با تفکر مثبت.
- پرت کردن حواس خود با سرگرمیها و فعالیتهایی مانند خرید، بازی و… .
- تسکین دادن خود با غذا، الکل، مواد مخدر، داروها یا تنباکو.
- انصراف از انجام کارها و رفتن به مکان های دیگر.
- درگیر شدن با خودآزاری و نشخوار فکری.
شما در “چرخه مبارزه” گیر کرده اید و با تسکین کوتاه مدت سعی می کنید تا احساس بدتری پیدا نکنید. شما از پریشانی خود اجتناب می کنید و آن را کنترل می کنید زیرا می تواند تاثیر گذار باشد! فیلم، سکس، الکل، و شیرینی به شما کمک میکند احساس بد کمتری داشته باشید. به محض اینکه حالت مثبت ناشی از استراتژی های اجتناب و کنترل شما از بین برود، دوباره احساس بدبختی می کنید، اما با مشکلات اضافی جدید. معمولاً کارهایی که برای جلوگیری و کنترل پریشانی خود انجام می دهیم در دراز مدت زندگی ما را بدتر می کند. چنین کارهایی زمان، پول و سلامتی ما را هزینه می کنند و این مشکلات در نهایت می تواند به قیمت روابط ما تمام شود.
شما معتقدید که باید قبل از حرکت دوباره به جلو از شر پریشانی خود خلاص شوید. ما تصور می کنیم که شادی یک وضعیت عادی و مداوم از زندگی است و اگر خوشحال نباشیم مشکلی برای ما وجود دارد. ما همچنین فرض می کنیم که باید بتوانیم افکار و احساسات خود را کنترل کنیم و قبل از حرکت به جلو باید از شر آنها خلاص شویم. این طرز فکر «چرخه مبارزه» را در حال چرخش نگه می دارد. ما سعی می کنیم افکار و احساسات خود را کنترل کنیم و از آنها دوری کنیم به گونه ای که فقط اوضاع را بدتر می کند نه بهتر.
پس از توضیح این شش نشانه به مراجعین خود، اغلب از آنها می شنوم که میگویند: «هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم، فقط می دانم که امروز هم مثل دیروز سخت خواهد بود و من متقاعد شده ام که فردا هیچ تفاوتی با امروز نخواهد داشت. آیا افسردگی شبیه این است؟ چون اگر اینطور باشد، من افسرده هستم.»
این افراد افرادی نیستند که غمگین به نظر برسند، تمام روز را دراز بکشند یا منفی صحبت کنند. آنها افرادی سخت کوش هستند، والدینی هستند که برای حفظ خانواده هایشان تلاش می کنند، معلمانی که خود را وارد زندگی دانش آموزان می کنند و کارکنان مراقبت های بهداشتی هستند که هر کاری انجام می دهند تا برای خود و دیگران مثبت بمانند. با این حال، هنگامی که با واقعیت “چرخه مبارزه” روبرو می شوند، همین افراد متوجه می شوند که حلقه افسردگی گیر کرده اند و باید از آن خارج شوند.
گامی به سوی تغییر
اگر این شش نشانه افسردگی در زندگی شما ظاهر شد، مطمئن باشید که تنها نیستید. همه ما در مقطعی از زندگی در “چرخه مبارزه” گیر می کنیم.
اولین قدم برای رهایی از “چرخه مبارزه” و مدیریت افسردگی ممکن است بسیار ساده به نظر برسد، اما داشتن دلسوزی برای خود مهم است. ذهن ما در کتک زدن ما استاد است، اما در شفقت یا دیدن خوبی های درونمان مهارت ندارد.
دوما، از خود بپرسید که آیا عادات اجتنابی و کنترل پریشانی شما مفید است یا خیر؟ آیا آنها شما را به سمتی که می خواهید بروید سوق می دهند احتمالانه. سپس یک ارزیابی صادقانه از آنچه عادات اجتناب و کنترل شما برای شما هزینه میکنند انجام دهید.
در نهایت، تلاش های خود را برای کنترل پریشانی خود رها کنید. در عوض، با برداشتن گامهای کوچک در مسیری که میخواهید حرکت کنید، پریشانی خود را همراه داشته باشید. این کمک خواهد کرد.
به یاد داشته باشید، شما افکار خود نیستید. نیازی نیست با آنچه به شما می گوید کنترل شوید. شما نویسنده داستان خود هستید، نه قربانی آن.
محمد امین مختاریان
مطالب مشابه:
- ابزار هایی برای پیشگیری از اضطراب و افسردگی
- چگونه برای غلبه بر افسردگی انگیزه ایجاد کنیم
- توهمات مثبت و رئالیسم افسردگی، چیست؟