داشتن والدینی با اختلال شخصیت مرزی - کلینیک روانشناسی آوان | مرکز روانشناسی پاسداران

داشتن والدینی با اختلال شخصیت مرزی

فهرست مطالب

کلینیک روانشناسی و مشاوره آوان – این مقاله در خصوص پدران و مادرانی است که مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ( BPD ) هستند. افرادی که دچار این اختلال هستند ممکن است بسیار وابسته، بی ثبات یا حتی سوءاستفاده گر باشند. با این حال در برخی موارد، علائم آنها قابل تشخیص نمی باشد.

در ابتدا باید به این مهم اشاره کرد که همه افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به یک والد ناکارآمد تبدیل نمی شوند. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی دارای ویژگی هایی بسیار شهودی، پرشور، همدل و خلاق هستند. فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در صورت بهبودی می تواند به پدر یا مادری توانا با استعداد های منحصر به فرد تبدیل شود.

با این حال، همه افراد پشتیبانی و منابع مورد نیاز برای رشد و بهبودی فردی را ندارند. در چنین مواردی آنها قبل از اینکه صاحب فرزندی شوند، از نظر عاطفی نابالغ و از نظر منابع کافی کمبود دارند. متأسفانه چنین افرادی می توانند صدمات شدید و طولانی مدت به کودکان بی گناهی که به دنیا می آورند وارد کنند.

والدین اختلال شخصیت مرزی

پیامدهای روانشناختی داشتن والدی با اختلال شخصیت مرزی

وقتی با والدینی مبتلا به اختلال شخصیت مرزی زندگی می کنید، ممکن است آنها را تحمیل کننده و کنترل گر دریابید. آنها ممکن است با شما مثل یک کودک رفتار کنند حتی اگر یک فرد بزرگسال باشید. از طرف دیگر ممکن است چنان وابسته شما باشند که شما هرگز احساس نکنید که پدر و مادری دارید که به انها وابسته هستید. در چنین شرایطی نقش ها عوض شده و شما تبدیل به بزرگسالی می شوید که باید از آنها مراقبت کنید.

شرم سمی

در زندگی با والدین مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، ممکن است مرتباً به خاطر کارهایی که انجام نداده اید با عصبانیت ناگهانی و حتی طغیان های شدید، مقصر شناخته شوید.

ریشه اختلال شخصیت مرزی تروما (ضربه روحی) است. بنابراین، حوادث ظاهراً بی اهمیت و جزئی می توانند واکنش تروما را ایجاد کند. به این معنی که هنگامی که آنها تحریک می شوند، دوباره آسیب های گذشته خود را زنده می کنند و توانایی همدلی خود را از دست می دهند. در این لحظات، با اینکه رفتاری غیر منطقی از خود نشان می دهند اما آنها رفتار غیر منطقی و عصبانیت خود را کاملا موجه می دانند.

آنچه در واقع اتفاق میافتد این است که آنها احساس بی ارزشی و شرم می کنند اما از آنجایی که بلوغ لازم برای مهار و کنترل روان خود را به روشی سالم ندارند، به ناچار احساسات خود را به درون شما منتقل می کنند. این روند با سرزنش غیر منطقی آنها آغاز می شود و ممکن است باعث ایجاد احساس شرمساری در شما شود. این درواقع شرم سمی است که از طریق آنها وارد شما شده است و شما آن را با خود حمل می کنید.

زندگی در کنار والدین مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ثبات چندانی ندارد. یک لحظه باعث می شوند احساس دوست داشته شدن کنید. لحظه بعدی، آنها رفتار سردی با شما دارند و حتی ممکن است به شما حمله کنند. در نتیجه، این امکان وجود دارد که شما در تمام زندگی خود این تصور را داشته باشید که در حال انجام کاری غلط هستید یا به حد افراط رسیده اید و وجود شما اشتباه است.

والدین اختلال شخصیت مرزی

دام خودشیفتگی یا سندروم آهن ربای انسان (Codependent)

والدین مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، در صورتی که شما احساس نیاز به رشد و بیان فردیت داشته باشید، به دلیل ترس شدید از ترک شدن احساس تهدید می کنند. برای مثال، ممکن است شما بخواهید چند روزی از آنها جدا شوید تا کنار دوستانتان باشید. در چنین شرایطی والدین شما ممکن است عصبانی شوند و تهدید به صدمه زدن به خود کنند ویا ناگهان افسرده شوند و دیگر نتوانند به تنهایی زندگی کنند.

اگر بخواهید وارد رابطه ای صمیمی و عاشقانه شوید ، آنها ممکن است هر کاری از دستشان بر می آید برای متوقف کردن آن انجام دهند. برای نمونه آنها با ممنوعیت آشکار یا عدم تأیید فرد مورد نظر شما تلاش خودشان را می کنند تا شما را منصرف کنند. گاهی اوقات استراتژی های ناخودآگاه آنها با ظرافت همراه است و باعث می شود که بخاطر “خیانت” به آنها یا ترک آنها احساس گناه کنید.

در تمام طول زندگی خود درگیر هموابستگی (نوعی رفتار بیمارگونه که در آن فرد به نیازهای خود توجهی ندارد و نیازهای دیگری را در اولویت قرار می‌دهد و به او خدمت می‌کند که موجب وابستگی طرف می‌شود) شده اید و نیازهای دیگران را بر نیازهای خود ترجیح می دهید، ممکن است این الگوی رابطه ای را در بزرگسالی در روابط خود پیش ببرید. در نتیجه، شما در نتیجه شما اغلب خود را در روابطی پیدا می کنید که برایتان گُنک یا نامفهوم است و در مواردی نیز مورد سو استفاده قرار می گیرید. شاید مرزهای دیگران را بدون معنی بدانید یا به دیگران اجازه دهید که مرزهای شما را نقض کنند.

والدین اختلال شخصیت مرزی

سردرگمی هویتی

بعضی اوقات، یکی از والدین مبتلا به اختلال شخصیت مرزی طوری رفتار می کند که گویی شما فقط یک عضو دیگر آنها هستید. هر زمان که بخواهید کاری را به روش خود انجام دهید، آنها واکنش های انتقادی یا تهدیدآمیز نشان می دهند. فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به اصطلاحات سیاه و سفید فکر می کند. یعنی وقتی کسی عقیده ای را بیان می کند یا کاری را انجام می دهد که با آن مخالف است، سریع او را در قالب “خائن” یا “دشمن” می بیند و این شامل شما نیز می شود. سرانجام ، شما ناخودآگاه یاد گرفته اید که بهترین کار این است که به سادگی از آنها پیروی کنید و وانمود کنید که با آنها موافق هستید. آنچه فدا شده است ، مرحله حساس “نوجوانی” است ، که شما باید به طور مناسب در این خصوص اقدام کنید و احساس استقلال خود را ایجاد کنید.

وقتی بزرگ می شدید اجازه رسیدن به نیازها، خواسته ها و احساسات خود را نداشتید. این منجر به یک خودِ رشد نیافته می شود. حتی به عنوان یک بزرگسال، شما در مورد اینکه چه کسی هستید و چه چیزی می خواهید گیج می شوید و نسبت به جایگاه خود در جهان مطمئن نیستید.

چنین احساسی شما را از داشتن قاطعیت در روابط باز می دارد و عدم وضوح ممکن است رشد شخصی و شغلی شما را با مشکل روبرو کند. غیر معمول نیست که فرزند یکی از والدین مبتلا به اختلال شخصیت مرزی نیمی از عمر خود را در مسیر شغلی قرار دهد و ناگهان به جایی برسد که متوجه شود مسیری که طی کرده است اشتباه بوده. آنها ممکن است با این واقعیت تلخ بیدار شوند که والدینشان در تمام مدت زندگی رفتاری ناجوانمردانه با آنها داشتند.

از رشد عاطفی اجتناب کنید

اگر والدین با اختلال شخصیت مرزی در وضعیت آشفتگی قرار بگیرند، ممکن است از اختلافات به وحشت بیافتند و نسبت به خود احساس تهدید کنند. آنها تمایل دارند همه چیز را شخصی سازی کنند و هنگامی که یک درگیری کوچک بین شما وجود داشته باشد، ممکن است از طرف شما احساس حمله کنند و با یک حمله منفعلانه ویا ضد حمله واکنش نشان دهند.

علائم و نشانه های ناامیدی، صدمه و عصبانیت کودک برای چنین والدینی غیر قابل تحمل است زیرا آنها در اعماق وجودشان خود را مقصر اصلی مشکل یا مسئله پیش آمده برای کودک می دانند. هر وقت از چیزی ناراحت شوید، حتی زمانی که هیچ ارتباطی با آنها ندارد، آنها ممکن است ناراحتی شما را به عنوان انتقاد از خودشان تلقی کنند.

والدین مبتلا به اختلال شخصیت مرزی سعی می کنند تصویر خانوادگی “کاملاً عالی” را برای افراد غیرخودی به تصویر بکشند و شما را وادار به انجام رفتاری متفاوت می کنند. همه مردم ظاهر جذاب و دوست داشتنی آنها را می بینند، در حالی که شما احساس ناامیدی در دنیایی دارید که هیچ کس متوجه وضعیت شما نیست و درکی از شما ندارد.

از آنجا که هرگز مجاز به ابراز احساسات واقعی نبودید، یاد گرفته اید که آنها را نفی کنید. در نتیجه، اکنون ممکن است از یک سندرم به نام الکسیتیمیا (Alexithymia) رنج ببرید، جایی که نمی توانید هیچ کلمه ای برای حالات درونی خود پیدا کنید یا احساس خستگی و بی حسی را و از روح و جسم خود جدا کنید. این عدم توانایی در تماس با خود، شما را از داشتن یک زندگی کامل و همچنین ایجاد روابط اصیل باز می دارد.

بهبودی امکان پذیر است

مطالعات مربوط به اختلال شخصیت مرزی در خانواده ها نشان می دهد، که بعنوان فرزند فردی که به اختلال شخصیت مرزی مبتلا است، احتمالاً در بعضی از مراحل زندگی نیز به این اختلال مبتلا می شوید. با این حال، قطعاً داشتن والدین با اختلال شخصیت مرزی به این معنی نیست که صفات ناکارآمد یکسانی داشته باشید. اغلب اوقات ممکن است کمبود والدین خود را با داشتن شایستگی های استثنایی همچون دلسوزی ، بلوغ فکری و کفایت جبران کنید. این نقاط قوت ممکن است در شرایط نامطلوب به وجود آمده باشند و می توانند هدایایی برای نجات شما باشند. فقط به این دلیل که از نظر زیست شناختی با این خانواده در ارتباط هستید، به این معنی نیست که شما به سرنوشتی یکسان رسیده اید.

به یاد داشته باشید، شما در قبال خلق و خو و ناامیدی آنها از زندگی یا نارضایتی آنها از روابط خود هیچ مسئولیتی ندارید. وظیفه شما این نبوده است که سعی کنید آنها را شفا دهید، آنها را نجات دهید یا آنها را از بدبختی رها کنید.

والدین شما ممکن است هرگز تغییر نکنند، اما شما می توانید برای خودتان مرزهای بهتری تعیین کنید. شما نباید احساس کنید که باید همیشه نیازهای آنها را برطرف کنید. در صورت نیاز به نه گفتن، این کار را انجام دهید. ممکن است برای مدتی ناراحت کننده باشد، اما خوشحال خواهید شد که کار سخت اما ضروری را انجام داده اید.

بی عدالتی اتفاق افتاده ممکن است غیرقابل تحمل باشد. شما می توانید مستقیماً کینه خود را نسبت به آنها به آنها ابراز کنید یا نکنید، اما حداقل می توانید با خود صادق باشید. شاید مجبور شوید بسیاری از الگوهای ناسالم را از یاد ببرید و به بدن و ذهن خود بیاموزید که بیان واقعی و آزادانه احساسات برای شما خطری ندارد. آنچه روزگاری تهدید کننده بود دیگر نمی تواند برای شما تهدیدی باشد. گفتن داستان زندگی خودتان در حضور شخصی قابل اعتماد و دارای صلاحیت مانند مشاور روانشناس حرفه ای در مرکز مشاوره می تواند بسیار یاری دهنده باشد.

اگر ارتباط خود را با اشتیاق و لذت از دست داده اید، با تمرین های کوچکی شروع کنید و روزانه موضوع تازه ای را در مورد خودتان را امتحان کنید. ببینید آیا می توانید عشق بی قید و شرطی را که هرگز نداشته اید به خودتان عرضه کنید؟ و آیا واقعاً می دانید که وجود شما به خودی خود موثر است؟

اگر بیشتر زندگی خود را خرج تأمین نیازهای والدین خود کرده اید، وقت آن است که زندگی خود را داشته باشید و به خودتان اهمیت بیشتری بدهید.

نویسنده: ایمی لو روان درمانگر و نویسنده کتاب شدت و حساسیت عاطفی

مطالب مشابه:

به این محتوا امتیاز دهید
0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها