اثرات طولانی مدت داشتن والدینی با اختلال روانی - کلینیک روانشناسی آوان | مرکز روانشناسی پاسداران

اثرات طولانی مدت داشتن والدینی با اختلال روانی

فهرست مطالب

کلینیک روانشناسی و مشاوره آوان – تخمین زده می شود که 23 درصد کودکان در سراسر جهان توسط حداقل یکی از والدینی که از بیماری روانی رنج می برند، تربیت می شوند. با این وجود تنها در سال های اخیر است که محققان و روانشناسان توجه ویژه ای به این پدیده گسترده کرده اند. برخی از این کودکان همواره به دنبال راهی برای پیدا کردن امنیت هستند زیرا زندگی آنها ترسناک و غیرقابل پیش بینی می باشد. آنها ممکن است با احساسات نا مشخص و زخم های عاطفی بزرگ شوند.

بزرگ شدن با حداقل یک والد بیمار روانی چه تاثیری بر فرد در طول زندگی دارد؟ این تمرکز مطالعه ای بود که توسط دبورا متز (Deborah Metz) و یوهانس یونگ باوئر (Johannes Jungbauer) از انستیتوی تحقیقات بهداشتی و روانپزشکی اجتماعی آلمان انجام شد. به طور خاص ، محققان در مورد چگونگی درک کودکان از تجربیات کودکی و تأثیرات طولانی مدت بیماری روانی والدین در مسیر زندگی علاقه مند بودند.

والدین با اختلالات روانی

به منظور بررسی تأثیرات طولانی مدت بیماری روانی والدین، متز و یونگباور از 18 شرکت کننده مصاحبه کردند. شرکت کنندگان بین 26 تا 64 سال داشتند و از سه مرد و پانزده زن تشکیل شده بودند. سیزده شرکت کننده با مادری مبتلا به بیماری روانی ، سه نفر با پدری مبتلا به بیماری روانی و دو نفر با پدر مادری مبتلا به بیماری روانی بزرگ شدند. تشخیص بیماری والدین آنها به طور گسترده ای انجام شد و شامل اسکیزوفرنی ، افسردگی ، اختلال دو قطبی ، اختلال شخصیت مرزی و اعتیاد به الکل بود.

از همه شرکت کنندگان این سوال کلی پرسیده شد: “تجربیات کودکی شما در بزرگ شدن با والدین مبتلا به بیماری روانی چه بوده است؟” از آنجا ، محققان سوالاتی را درباره زندگی شخصی شرکت کنندگان مطرح کردند. پس از کامل شدن مصاحبه ها ، روایت ها مورد تجزیه و تحلیل و کدگذاری قرار گرفتند.

متز و یونگباور چه چیزی پیدا کردند؟ شرکت کنندگان اظهار داشتند که تأثیرات بیماری روانی والدین تأثیر عمده ای در رشد و زندگی آنها دارد. در زیر به مرور کلی از یافته های آنها می پردازیم.

تجربیات دوران کودکی

همه شرکت کنندگان از دوران کودکی خود به عنوان یک دوران پر فشار یاد می کنند. آنها اغلب احساس ناامنی و گیجی می کردند ، زیرا نمی توانستند رفتارها و رفتارهای والدین بیمار روانی خود را درک کنند. آنها در کودکی توانایی درک بیماری و “ویژگی های” همراه با چنین شرایطی را نداشتند. آنها امنیت کمی در خانه های خود داشتند و در برابر رفتارها و رفتارهای والدین احساس ناتوانی می کردند.

والدین با اختلالات روانی

احساس اصلی برای همه شرکت کنندگان در حال رشد ترس بود. بسیاری از کودکان، از جدا شدن والدین بیمار روانی خود و یا از دست دادن کامل آنها ترسیده بودند. همانطور که یکی از شرکت کنندگان اظهار داشت:

“من همیشه فکر می کردم که او می تواند یک تصادف رانندگی مهلک داشته باشد ، مورد حمله قرار گیرد یا بدون هیچ اثری ناپدید شود. علاوه بر این ، او اغلب به اندازه کافی در مورد خودکشی صحبت می کرد (صحبت های دختر 46 ساله دارای مادری با اختلال شخصیت مرزی).

تحولات در دوره نوجوانی

با بزرگ شدن شرکت کنندگان از کودکی به نوجوانی ، استرس ها و فشارهای ناشی از بیماری روانی والدین آنها ادامه داشت. به ویژه ، آنها معمولاً وظیفه دارند که به والدین خود کمک کنند. شرکت کنندگان احساس غرق شدن در مسئولیت ها و وظایف “نگهداری از آنها همانند یک کودک” را توصیف کردند ، که باعث احساس تنهایی و درماندگی آنها شد.

نکته قابل توجه بسیاری از شرکت کنندگان تجربه درگیری بین داشتن خود مختاری و داشتن مسئولیت والدین مبتلا به بیمار روانی بود. برخی از شرکت کنندگان ، حتی پس از نقل مکان در نزدیکی خانه والدین خود ماندند تا در صورت لزوم به والدین خود کمک کنند. دیگران خواهان استقلال بودند و معمولاً برای ادامه تحصیل از خانه خود دور شدند. یکی از شرکت کنندگان گفت:

“وقتی توانستم به هنرستان در شهر جدیدی بروم احساس آرامش فوق العاده ای کردم زیرا برای اولین بار توانستم از جو خانواده ام و احساس ننگ زدن توسط دیگران فرار کنم ، هیچ کس گذشته من را در آنجا نمی دانست. این یک فرصت جدید ، آغازی تازه برای زندگی من بود. “(دختر 42 ساله که با مادری دارای وسواس فکری عملی زندگی می کرد).

والدین با اختلالات روانی

مسائل شخصی و خانوادگی در بزرگسالی

جای تعجب نیست که با رشد بزرگسالان شرکت کننده ، بار بیماری روانی والدین آنها از بین نرفت. برعکس ، این کودکان بزرگسال هم در مدیریت شرایط والدین و هم در توسعه زندگی خود با چالش های شدیدتری روبرو بودند.

اکثر شرکت کنندگان در نهایت مجبور شدند با به عهده گرفتن مسئولیت پدر یا مادر بیمار خود و در کنارش تلاش برای تحقق اهداف زندگی خودشان حرکت کنند. البته این بار شرایط دشوار بود زیرا والدین آنها دوره های حاد بیماری خود را تجربه می کردند. یکی از شرکت کنندگان اظهار داشت:

وقتی 36 سال داشتم، مادرم صبح زود با من تماس گرفت. بلافاصله متوجه شدم که او دوباره دچار مشکلات روان پریشی شده است. در یک لحظه تمام خاطرات تلخ کودکیم همانند قطار از ذهنم گذشت. این افتضاح بود، مانند بازگشت به گذشته بود و تمام خاطرات سنگین کودکیم با قدرت زیادی ذهن و روان مرا درگیر خود کرد. خاطرات سرکوب شده دوران کودکی، مرا فراگرفته بود. (دختر 64 ساله با مادری مبتلا به اسکیزوفرنی)

بسیاری از شرکت کنندگان ، حتی در بزرگسالی ، احساس می کردند که حق ندارند زندگی خود را انجام دهند ، بلکه باید از والدین بیمار خود مراقبت کنند. در حالی که برخی از شرکت کنندگان از درک اینکه نیازهایشان در زمان کودکی برآورده نشده است ابراز خشم می کنند ، اما افرادی هم بودند که احساسات مثبتی نسبت به والدین بیمار خود داشتند .

متز و یونگباور مقاله خود را با برخی توصیه ها در مورد رویکردهای مفید برای درمان کودکان بالغ که با بیماری روانی والدین مقابله می کنند به پایان می رسانند. که در مطلبی دیگر به آن خواهیم پرداخت.

مطالب مرتبط:

5/5 - (1 امتیاز)
0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها