نکات کلیدی این مطلب:
- اختلاف نظرها، سوء تفاهم ها و انتظارات برآورده نشده می تواند بین والدین و فرزندان بزرگسال شکاف ایجاد کند.
- علیرغم تفاوت ها، والدین و فرزندان بزرگسال اغلب به عشق یکدیگر علاقه دارند و آرزوی ارتباط دارند.
- انتقاد و بی اعتباری مداوم می تواند باعث ایجاد احساس درماندگی و ناامنی در فرزندان بالغ شود.
کلینیک روانشناسی و مشاوره آوان – بهاره در اتاق خواب دوران کودکی خود نشسته بود و فکر میکرد، در حالی که همه چیز در گذشته ساده تر و بهتر به نظر می رسید. اما اکنون، به عنوان یک بزرگسال، اغلب خود را در تضاد با والدینش میبیند.
این درگیری سالها بود که در حال جوشیدن بود و در زیر سطح میجوشید تا سرانجام به نقطه جوش رسید. این فقط یک مساله نبود که باعث اختلاف بین اما و والدینش شد. اوج اختلافات، سوء تفاهم ها و انتظارات برآورده نشده بود.
سوء تفاهم هایی که به وجود آمد
بهاره مدتها بود که احساس می کرد پدر و مادرش او را درک نمیکنند. زیرا آنها انتظارات خاصی از بهاره داشتند. اینکه او چه کسی باید باشد و چه کاری باید برای زندگی خود انجام دهد، اما بهاره رویاها و جاه طلبی های متفاوتی داشت. هر چقدر هم که سعی میکرد دیدگاه خود را توضیح دهد، والدینش نمی توانستند او را درک کنند.
با تشدید و مکرر شدن مشاجرات، بهاره از نظر عاطفی از والدینش فاصله گرفت. او از قضاوت و انتقاد مداوم آنها احساس خفگی می کرد و آرزوی زندگی آزاد بر اساس شرایط خود را داشت.
اشتیاق برای ارتباط
اما علیرغم تفاوتهایشان، همچنان حس عشق و اشتیاق برای ارتباط وجود داشت. بهاره در اعماق وجودش آرزو می کرد که ای کاش همه چیز متفاوت بود و می توانست با والدینش رابطه محبت آمیزی داشته باشد.
با این حال، در حال حاضر درگیری حل نشده باقی مانده است و بر روابط آنها سایه افکنده است و این مساله بهاره را بین میل خود به استقلال و نیازش به پذیرش خانوادگی گیر انداخته.
والدین از درگیری با فرزندان بزرگسال احساس بدی میکنند.
والدینی که با فرزندان بزرگشان تنش دارند، اغلب خود را غرق در غم و اندوه، اضطراب، ناامیدی و پوچی میبینند. در جلسات مشاوره من با والدینی که روابط تیره و تار با فرزندان بزرگسال خود دارند، یک سوال رایج مطرح میشود: چرا آنها با من اینگونه رفتار میکنند؟
بر اساس تجربه بالینی، من معتقدم که سه دلیل اصلی پشت نگرش منفی و پویایی تیره بین فرزندان بزرگسال و والدین وجود دارد. قبل از پرداختن به آنها، مهم است که بپذیریم هیچ یک از والدین بی عیب و نقص نیستند. علیرغم سبکهای ارتباطی گاه نامطلوبشان که ممکن است شامل اظهارات نامناسب و مهارتهای ضعیف گوش دادن باشد، والدین معمولاً عشق عمیق و میل واقعی برای رفاه فرزندان بزرگسال خود دارند.
سه دلیل اصلی رفتار بد فرزندان بزرگسال با والدینشان
اکنون، بیایید سه دلیل کلیدی را که فرزند بزرگسال شما ممکن است رفتار نامحترمانه نسبت به شما از خود نشان دهد را بررسی کنیم.
انتقاد و نادیده گرفتن. والدینی که به طور مکرر احساسات یا دستاوردهای فرزند بزرگسال خود را مورد انتقاد قرار میدهند یا نادیده میگیرند، میتوانند آسیبهای عاطفی وارد کرده و باعث احساس بیکفایتی و بیارزش شدن فرزندشان شوند. انتقاد و بی اعتبار کردن مداوم می تواند احساس درماندگی و ناامنی را در کودک ایجاد کند و به طور بالقوه منجر به رنجش و عصبانیت شود.
علاوه بر این، استفاده از احساس گناه، شرم، یا تاکتیک هایی برای کنترل رفتار فرزند بزرگسال، می تواند فشار بر رابطه را تشدید کند. عدم رعایت مرزها و استقلال آنها ممکن است فرزند بالغ را بیشتر از خودش دور کند، زیرا آنها نمی توانند از نفوذ یا کنترل والدین فرار کنند.
کاری که والدین می توانند انجام دهند: همدلی، درک و پرورش رابطه سالم با فرزند بزرگسال شما ضروری است. وقتی به والدین آموزش میدهم، به آنها کمک میکنم تا تمرکز خود را بر روی کاستیهای فرزندان بزرگسال خود متوقف کنند. در عوض، این والدین یاد میگیرند که تواناییها و قابلیت های فرزندان بزرگسال خود را بشناسند.
شما نتوانسته اید بپذیرید که آنها بزرگ شده اند. با انتقال کودکان به بزرگسالی، والدین ممکن است برای انطباق با نقش پرورش دهنده و به رسمیت شناختن فرزند خود به عنوان یک بزرگسال مستقل دچار چالش شوند. این دشواری ممکن است از عوامل مختلفی ناشی شود، از جمله دلتنگی برای دوران جوانی فرزندان، تمایل طبیعی به محافظت و مراقبت از آنها و چالش سازگاری با پویایی جدید که در آن فرزند خودکفاتر است.
برخی از والدین ممکن است به اشتباه فکر کنند که باید کنترل زندگی فرزندان بزرگسال خود را حفظ کنند که این تفکر اشتباه منجر به مشکلاتی در کنار گذاشتن این کنترل با بالغ شدن فرزندانشان می شود. انتظارات غیر واقعی از زندگی فرزندان و عدم درک در مورد سطح مسئولیت و استقلال آنها می تواند مسائل را پیچیده تر کند.
کارهایی که والدین می توانند انجام دهند: ارتباط مؤثر، احترام متقابل و اذعان به استقلال فرزند بزرگسال شما بسیار مهم است. به عنوان مثال، مادر بهاره با من مشورت کرد تا بهتر بتواند استقلال دخترش را تشویق کند. او همچنین یاد گرفت که در هنگام شنیدن اهداف و آرزوهای فرزندش به جای دادن توصیه های ناخواسته، بیشتر گوش کند و شنوده خوبی باشد.
احساس کرده اید که در تنش های حل نشده و پر از احساس غرق شده اید. فشار عاطفی بین والدین و کودکان بزرگسال میتواند از منابع مختلفی مانند ارزشهای متفاوت، تعارضات بر سر رویدادهای گذشته، یا تلاش برای تعدیل و تغییر نقشها و پویاییها ناشی شود. این احساسات حل نشده اغلب به صورت استرس، اضطراب و فشارهای مربوط به روابط هر دو طرف ظاهر می شود.
مسائل پیچیدهتر، زمانی که کودکان بالغ میشوند و هویت خود را ایجاد میکنند، ممکن است ارزشها یا باورهایی را ایجاد کنند که با باورهای والدینشان تضاد داشته باشد و منجر به اختلاف نظر و تنش شود. علاوه بر این، درگیری های حل نشده یا آسیب های گذشته ممکن است بعداً در زندگی دوباره ظاهر شوند و به تنش بین والدین و کودکان بزرگسال کمک کنند. الگوهای ارتباطی ضعیف می تواند این مسائل را تشدید کند و منجر به سوء تفاهم و بحث های آسیب زا شود.
کاری که والدین می توانند انجام دهند: پرداختن به احساسات تیره و تار شده با فرزند بزرگسال خود نیازمند اولویت دادن به ارتباط مثبت، همدلی و درک است. سعی کنید در گفتگوی باز و صادقانه شرکت کنید، فعالانه به نگرانی های فرزندتان گوش دهید و برای درک دیدگاه های او تلاش کنید.
در پایان:
تشخیص این موضوع ضروری است که این چالش ها می توانند در هر خانواده ای به وجود بیایند و ممکن است لزوماً عمدی از طرف والدین نباشد. با این حال، تأثیر آنها بر سلامت عاطفی فرزند بزرگسال می تواند قابل توجه باشد. والدین باید مراقب رفتار خود و تأثیرات آن بر فرزندان بالغ خود باشند. جستجوی کمک حرفه ای از یک درمانگر یا مشاور می تواند حمایت ارزشمندی را در پیمایش این پیچیدگی ها و تقویت روابط سالم تر ارائه دهد.
محمد امین مختاریان
مطالب مشابه:
- کمک، من فرزندم را دوست ندارم.
- 4 کلمه ای که باید به فرزند جوان خود بگویید
- چرا فرزند بزرگسالم با من بد رفتار میکند؟
- فرزندپروری مثبت گرا، خانواده های شکوفا
- 4 ایده برای تقویت رابطه پدر و فرزند
- 8 ویژگی مشترک دخترانی که توسط پدرانشان رها شده اند
- 4 مشکل عمده زندگی که ناشی از غفلت عاطفی دوران کودکی میباشد.