نقش خشم در پرورش جامعه‌ای دلسوز و هماهنگ - کلینیک روانشناسی آوان | مرکز روانشناسی پاسداران

نقش خشم در پرورش جامعه‌ای دلسوز و هماهنگ

فهرست مطالب

نکات کلیدی این مطلب

  • نظریه بازسنجی خشم، خشم را نه به عنوان یک نیروی مخرب، بلکه به عنوان سازگاری اجتماعی در نظر می‌گیرد.
  • در این مدل، خشم به عنوان مکانیسم کالیبراسیون در نظر گرفته می شود که نیاز به اقدامات اصلاحی را برجسته می‌کند.
  • خشم ابزاری استراتژیک است که می تواند برای مذاکره در مورد سلسله مراتب اجتماعی و تعیین مرزها استفاده شود.

کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – خشم به دلیل ارتباط آن با پرخاشگری و خصومت اغلب به عنوان یک احساس منفی در نظر گرفته می شود. با این حال، برخی از روانشناسان با مشاهده آن از دریچه یک نظریه جدید در روانشناسی (نظریه بازسنجی خشم)، درک دقیق تری از این احساس پیچیده و چندوجهی را ترویج می کنند. این دیدگاه بر ماهیت تطبیقی خشم و نقش قدرتمندی که در رفتار انسان ایفا می کند تأکید دارد.

نظریه بازسنجی خشم

نظریه بازسنجی خشم نشان می دهد که خشم با انگیزه دادن به افراد برای رسیدگی به بی عدالتی های درک شده و نقض هنجارهای اجتماعی در خدمت هدفی تکاملی است. خشم به عنوان مکانیسم بازسنجی عمل می کند، زمانی که اهداف یا انتظارات افراد خنثی شده است، سیگنال می دهد و آنها را به انجام اقدامات اصلاحی ترغیب می کند.

محور اصلی این مدل روان‌شناختی این ایده است که خشم صرفاً یک نیروی مخرب نیست، بلکه ابزاری استراتژیک است که می‌تواند برای مذاکره در مورد سلسله مراتب اجتماعی، تعیین مرزها و حفاظت از منافع فرد مورد استفاده قرار گیرد. خشم به عنوان یک پاسخ انطباقی در نظر گرفته می شود که برای ارتقای بقا و موفقیت باروری تکامل یافته است. با بسیج منابع فیزیولوژیکی و روانی، خشم افراد را قادر می سازد تا با چالش ها مقابله کرده و بر موانع موجود در محیط خود غلبه کنند. (پیشنهاد می‌شود مطلب حکمت خشم را مطالعه کنید.)

خشم و نهادهای اجتماعی

تحقیقات جدید ساختار محاسباتی خشم انسان را با توجه ویژه به تناسب بین سیستم‌های عدالت کیفری و این احساس اولیه مورد بررسی قرار داده است. این تحلیل پیوندهای ساختاری بین خشم و ویژگی های نظام عدالت کیفری را آشکار می کند. نویسندگان یک فرضیه تکاملی ارائه می‌کنند که نشان می‌دهد چگونه نفرت می‌تواند علت برخی از شکست‌ها در سیستم عدالت کیفری باشد. آنها نتیجه می گیرند که در نهایت، «نهادهای اجتماعی بر اساس میزان سازگاری آنها با طبیعت انسان، موفق یا شکست خواهند خورد».

حساسیت بازسنجی خشم

یکی از مؤلفه های کلیدی تئوری بازسنجی خشم، مفهوم «حساسیت بازسنجی خشم» است. این به آستانه های متفاوت افراد برای تجربه خشم در پاسخ به بی عدالتی های درک شده اشاره دارد. برخی از افراد ممکن است حساسیت بازسنجی خشم پایینی داشته باشند، به این معنی که به راحتی توسط تحریکات جزئی خشمگین می شوند. در حالی که برخی دیگر ممکن است آستانه بالاتری داشته باشند و فقط در صورت تهدیدها یا نقض های مهم تر عصبانی شوند. تصور می شود که این تنوع در حساسیت بازسنجی خشم تحت تأثیر ترکیبی از استعدادهای ژنتیکی، تجربیات گذشته و عوامل فرهنگی است.

تئوری بازسنجی خشم بر اهمیت زمینه اجتماعی در شکل دادن به بیان و تفسیر خشم تاکید می کند. هنجارهای فرهنگی و انتظارات اجتماعی نقش مهمی در تعیین اینکه کدام رفتارها به عنوان ابراز خشم قابل قبول و کدام تابو یا نامناسب تلقی می شوند، ایفا می کنند. به عنوان مثال، در برخی از فرهنگ ها، نمایش آشکار خشم ممکن است به عنوان نشانه ای از قدرت و قاطعیت در نظر گرفته شود، در حالی که در برخی دیگر، ممکن است به عنوان نشانه ای از ضعف یا عدم کنترل نفس در نظر گرفته شود.

تجربه خشم به روانشناسی فردی محدود نمی شود، بلکه پویایی های اجتماعی گسترده تری را نیز در بر می گیرد. خشم می‌تواند به‌عنوان سیگنال اجتماعی قدرتمند عمل کند و به دیگران اطلاع دهد که از مرز عبور کرده یا یک هنجار نقض شده است. به این ترتیب، خشم می تواند همکاری و هماهنگی اجتماعی را با ترویج انصاف و دلسرد کردن استثمار یا بی عدالتی تسهیل کند. (پیشنهاد می‌شود مطلب آیا بخشش بر خلاف طبیعت انسانی ماست را مطالعه کنید.)

مقابله با جنبه خطرناک خشم

با وجود کارکردهای انطباقی، خشم می‌تواند عواقب منفی نیز در صورت مدیریت یا هدایت نادرست داشته باشد. خشم کنترل نشده می تواند منجر به پرخاشگری، خشونت و درگیری بین فردی شود و هماهنگی و همکاری اجتماعی را تضعیف کند. بنابراین، توسعه راهبردهای سالم برای مدیریت خشم و هدایت سازنده آن به سمت رسیدگی به مسائل یا تعارضات اساسی ضروری است.

یک استراتژی، ارزیابی مجدد شناختی است که شامل بازنگری در نحوه درک و تفسیر موقعیت‌هایی است که باعث خشم می‌شوند. با اتخاذ دیدگاهی منطقی تر و عینی تر، افراد می توانند از شدت خشم خود بکاهند و با وضوح و خونسردی بیشتری با تعارضات برخورد کنند. علاوه بر این، مهارت های ارتباطی مانند گوش دادن فعال و بیان قاطعانه می تواند به افراد کمک کند تا خشم خود را به طور موثر و بدون توسل به پرخاشگری یا خصومت ابراز کنند.

علاوه بر این، تمرین‌های تمرکز حواس، مانند مدیتیشن و تمرین‌های تنفس عمیق، می‌توانند به افراد کمک کنند تا آگاهی عاطفی و خودکنترلی بیشتری را پرورش دهند و آنها را قادر می‌سازد تا به محرک‌های خشم با مهارت بیشتری پاسخ دهند. با یادگیری تشخیص علائم فیزیولوژیکی خشم و تمرین تکنیک‌های آرام‌سازی، افراد می‌توانند چرخه خودکار برانگیختگی خشم را قطع کنند و پاسخ‌های سازگارتر را انتخاب کنند. (پیشنهاد می‌شود مطلب چگونه رفتار قاطعانه داشته باشیم و از مرزهای خود دفاع کنیم را مطالعه کنید.)

نتیجه

تئوری بازسنجی خشم چارچوب ارزشمندی برای درک کارکردهای انطباقی این احساس پیچیده ارائه می دهد. با شناخت خشم به‌عنوان یک مکانیسم بازسنجی که نیاز به اقدام اصلاحی را نشان می‌دهد، می‌توانیم بینشی در مورد نقش آن در رفتار انسانی و تعامل اجتماعی به دست آوریم. با توسعه استراتژی‌های سالم برای مدیریت و ابراز خشم، می‌توانیم از نیروی انگیزشی آن برای ترویج انصاف، تعیین مرزها و تقویت روابط اجتماعی مثبت استفاده کنیم. در نهایت، پذیرش درک دقیق تر از خشم می تواند هوش هیجانی بیشتری را پرورش دهد و به جامعه ای هماهنگ تر و دلسوزتر کمک کند.

محمد امین مختاریان

مطالب مشابه:

به این محتوا امتیاز دهید
0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها