کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – اختلال وسواس اجباری (OCD) یک وضعیت پیچیده است که با چرخه ای از وسواس و اجبار مشخص می شود. یکی از جنبه های اصلی این اختلال شک است، که باعث ایجاد یک سری آیین های محافظتی می شود که عمیقاً بر زندگی روزمره فرد تأثیر می گذارد. اختلال وسواس اجباری می تواند شک و تردیدهایی را تشویق کند که اغلب به صورت وسواس ظاهر می شوند، این افکار وسواس گونه مداوم و ناخواسته هستند که باعث ناراحتی قابل توجهی می شوند. می تواند بسیار متفاوت باشد و شامل ترس در مورد سلامت فردی، اخلاقیات یا آسیب رساندن به دیگران باشد. برای کاهش اضطراب ناشی از این تردیدها، اجبارها پدیدار می شوند. اجبارها، رفتارها یا اعمال ذهنی تکراری هستند که فرد احساس می کند مجبور به انجام آنهاست. اما شک و تردید چیست که برای ذهن انسان بسیار جذاب است؟
روانشناسی شک و ذهن منطقی
تردید هم در روانشناسی و هم در فلسفه پیامدهای عمیقی دارد. وجود شک در “ذهن منطقی” به عنوان منبع مهمی از آشفتگی شناختی و عاطفی آشکار می شود. تفکر منطقی، که معمولاً در وضوح، قابلیت اطمینان و انسجام منطقی رشد می کند، هنگامی که با شک مواجه می شود، با اختلال اساسی مواجه می شود. این اختلال ناشی از عدم اطمینان است، که توانایی های منطقی ما را مختل می کند و فرآیندهای تصمیم گیری را پیچیده می کند.
شک و دانش
شک در شکلدهی بحثها درباره ماهیت دانش و درک در روانشناسی و فلسفه مؤثر بوده است. ما اغلب متوجه میشویم که اعمال و تواناییهایمان، مانند مهارتهای رانندگی یا تواناییمان برای مقابله با بیماریهای سخت را زیر سوال میبریم. نوع خاصی از شک به خود شامل شک در توانایی ما برای درک درست یا داشتن باورهای دقیق است.
با توجه به گرایش ما به خطا، این نوع تردید رایج و قابل درک است. با این حال، زمانی که ما از استدلال خود برای زیر سوال بردن توانایی استدلال خود استفاده می کنیم، منجر به تناقض می شود. حل این تعارض بین باور اولیه و شک، معضل فلسفی و عملی مهمی را ایجاد می کند.
به عنوان مثال، سقراط از عدم آگاهی خود در مورد مفاهیم اصلی مانند فضیلت یا عدالت آگاه بود و آگاهی او باعث شد تا از تعهد به باورهای خاص اجتناب کند و در عوض به دنبال نظرات دیگران باشد. تمایل ما به اعتراف به نادانی درها را به روی یادگیری باز می کند. از سوی دیگر، دکارت رویکرد رادیکال تری در پیش گرفت و همه چیز، حتی تجربیات حسی خود را زیر سوال برد تا پایه های اعتقادی خود را از پایه بازسازی کند و ریشه های دانش خود را موشکافی کند.
مثالهای سادهتر آن جایی است که ما باورهای خود را بر اساس بینشهای جدید در مورد تواناییهای قضاوت خود ارزیابی میکنیم، برای مثال، اگر مهارت یا بینش حرفهای جدیدی کسب کنیم. در موارد دیگر، روش صحیح عمل کمتر مشخص است. به عنوان مثال، شاهد عینی یک جنایت، پس از اطلاع از غیرقابل اعتماد بودن شهادت شاهدان عینی، در مورد اعتماد به حافظه خود با مشکل مواجه می شود.
زیر سوال بردن واقعیت
شک میل به پاسخهای قطعی را به چالش میکشد و باعث تأخیر در تصمیمگیری یا «فلج تحلیلی» میشود، زیرا مانع تصمیمگیریهای قاطع میشود. علاوه بر این، تأثیر عاطفی شک (مانند اضطراب یا ناامنی) بر عقلانیت، تار کردن قضاوت واضح و افزایش ناامیدی تأثیر می گذارد. شک افراد را وادار می کند تا به طور انتقادی باورهای خود را ارزیابی کنند، فرآیندی که از نظر فکری جذاب اما اغلب از نظر ذهنی سخت است، به ویژه با اعتقادات اساسی یا طولانی مدت، که منجر به ناهماهنگی شناختی می شود. جایی که فرد با باورهای متضاد مبارزه می کند.
برای مثال، شک روشمند رنه دکارت (Rene Descart)، نشان میدهد که چگونه میتوان از شک به عنوان ابزاری برای از بین بردن باورهای بیاساس استفاده کرد و در نهایت به حقایق بنیادین رسید. به طور مشابه، گفت و گوهای سقراطی نقش شک را در هدایت به دنبال دانش برجسته می کنند و بر اهمیت شناخت جهل خود به عنوان مقدمه ای برای درک تأکید می کنند. استنتاج، پایه های درک ما از جهان را به چالش می کشد. حتی دیدگاه گرایی نیچه نیز با توجه به ماهیت ذهنی درک، اجتناب ناپذیر بودن شک را مطرح کرد. سایر فیلسوفان نیز شک را به عنوان عنصری مرکزی در جست و جوی وجودی برای معنا و اصالت میدانند.
خطرات شک بیش از حد
در حالی که شک نقش مهمی در تفکر عقلانی و جستجوی دانش دارد، شک بیش از حد می تواند منجر به چالش های مهم و اثرات نامطلوب شود، به ویژه در زمینه اختلالات روانی مانند اختلال وسواس اجباری. این احساس شک مداوم و غالباً طاقت فرسا می تواند فلج کننده شود و توانایی فرد را برای تصمیم گیری و تعامل با اعتماد به نفس با دنیا مختل کند. در چنگال اختلال وسواس اجباری، شک صرفاً یک تمرین فلسفی یا فکری نیست زیرا به عنوان یک نیروی بی امان و ناراحت کننده ظاهر می شود و چرخه وسواس ها و اجبارها را هدایت می کند. جایی که فرد در جستجوی بی پایان برای اطمینان و کنترل افکار مزاحم خود گرفتار می شود. این تعقیب بی وقفه می تواند به اضطراب شدید منجر شود، بر سلامت روان تأثیر بگذارد و کیفیت زندگی را کاهش دهد.
مطالب مشابه:
- من عاشق هستم یا اینکه وسواس دارم؟
- درمان وسواس فکری عملی
- 5 چالش اصلی که منجر به ترس از رها شدن می شود.
- 5 تمرین ذهن آگاهی برای گذر از غم و اندوه
- افراد سمی و مکانیسم دفاعی فرافکنی
- 4 گام برای خودشکوفایی
- توجه به نقاط قوت به جای شکنندگی
- فرهنگ ها چگونه خصوصیات رفتاری ما شکل می دهند؟